۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

غلط کرده



دیدی؟
مرد گنده نزدیک بود بزنه زیر گریه
بگو واسه چی؟
می‌گفت طرف مربوطه که فقط به اون مربوطه هر روز پای یه رقیبی رو می‌کشه به بازی
و آقا هم حسابی کلافه و ناچار نمی‌دونست چه گلی به سرش بگیره
البته راست می‌گفت اما به راز پی نبرده بود
می‌گفت: بهش می‌گم،‌یا منو ول کن برو یا هر روز سر و کلة حسن و حسین و تقی پیدا نشه
که البته راست می‌گفت
اما اون طرف
می‌میره برای این‌طرف فقط یه اما داره
از اول طرف مذکر داستان شرط کرده ازدواج نخواه
خانم هم طبق معمول این ماجرا خیلی شیک گفته
راحت باش. اتفاقا منم همین‌طور
و از جایی که دروغ می‌گفت مثل چی ... ز،
به آینده و معجزات هفت گونة خودش امیدوار بود، زمان می‌رفت و از معجزة عشق آتشین و ازدواج خبری نشد خانم سر از محلة بد ابلیس درآورد
یعنی متوصل به حیّل شد و هر روز سرو کله یکی پیدا شد
این آقای خواستگار
اون آقای خاطرخواه پا به قرص و .................. شده بود مایة دق آقا
گفتم: اخوی تو فقط هربار اسم یه حسنی می‌آره بگو غلط کرده مرتیکة ........... همین کافیه
اون می‌خواد اینو ازت بشنوه به‌جای گفتن
خودت می‌دونی ، مامانت اینا چی می‌گن؟ از اول که من گفتم.
بالاخره اونم در همین فواصل می‌فهمه تو به دردش نمی‌خوری و مال ازدواج نیستی
ولی وقتی اون لحظه دو پهلو می‌ری، می‌دونه داری دورش می‌زنی، شاکی می‌شه
در نتیجه چشم از کاسة تو در می‌آره
به همین سادگی یک جمله مارو می‌تونه سال‌ها نگه‌داره



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...