۱۳۹۴ شهریور ۲۷, جمعه

خانه‌ی پدری





هر محله‌ای در قدیم برای خودش اراذل اوباش خودش رو داشت
می‌شدن سرجهازی محله
و بر حساب و کتاب خودشون، دخترهای دم بخت هم هر کدوم ناموس‌شون بودن
هرگاه هم در خونه‌ای دزدی می‌شد
معلوم بود کار کیست
یا ناصر دزده یا رضا نردبوم یا جلیل درازه یا .....لبته یک درمیون لقب سرباز روی برخی‌ هم بود
زیرا همه اون‌هایی بودند که برده بودن‌شون سی اجباری
اما از اجباری فرار کرده بودن
همون‌هایی که بعدها سر از جبهه و انقلاب درآوردن، بس‌که غیرت زیر پوست‌شون قلمبه مونده بود
که این‌ها هم برای خودشون سبک و امضا داشتن
مثلن قالپاق‌های محل مال ممل قالپاق بود
همه‌کار می‌کردن به جز دزدی ناموس
همه در حد چشم چرانی بود و گاه یه متلک زیر زبونی هنگام گذر
اما اگر یک غریبه به یکی در محل می‌گفت بالای چشمت ابروست
همون‌ها خرخره‌اش رو می‌جویدند
زمان بچگی من  تیپ داریوش ، ابی یا ستار می‌زدن
با این حساب گروه اراذل محلی با کپه‌های ریش هویدا بودند
کار طی روزشون هم معمولن کبوتر بازی باد
اما حالا خشونت‌ها رفته زیر سقف‌های خونه‌های خودمون
یه مزاحم دارم
یه مزاحم نزدیک 
می دونم کیه و نمی‌دونم
یعنی مدرک ندارم که بگم کار اینه
منم عاجز شدم
بس‌که یک روز می‌بینم برف‌پاک کنم نیست، یک روز پلاک خودرو، روزی خطی سراسری و .... 
روزی صدبار هم زنگ اشتباهی
دم صبح وسط ظهر ..... هست و منم می‌دونم کار یک عقده‌ای‌ست هم جنس خودم
یعنی کافیه خانواده‌ی اراذل داشته باشی
 می‌تونی به سادگی حال عالم و آدم رو در پیت کنی
بی نشونه و بی مدرک
سی همین منم دیروز روی زنگم نوشتم
اصغر آقا
تو فکر کن یک ذره برام مهم باشه چی روی زنگ باشه
فقط این همه تا اف‌اف رفتن و جواب دادن گاه آدم رو به جنون می‌رسونه
بعد از روح‌م می‌پرسم:
تو به چیه این همه عقده‌های روانی نیازمندی؟
چرا این همه تکرار و تکرار و تکرار
مگه نه‌که هر چه پیش می‌آد بر حسب نقاط ضعف ماست؟
بیست سال مردم آزاری و چه‌طور می‌شه پایان داد؟
یک هفته‌ است دارم خدا خدا می‌کنم از این‌جا نجاتم بده
ولی کجا برم؟
اینی‌که دست عسلی منو گاز می‌گیره  رو بذارم برم همسایه‌ی کدوم ناشناس 
مردم آزاری بشم؟
در این ساختمان‌های موجی که هر یک پیدانیست از کجا به ناگاه سر از اون‌جا درآوردن؟
قدیم‌ها هر محل شان خودش رو داشت
مثلن به جاهایی کارمند نشین و جایی محله‌ی اعیان و جای دیگر کارگری بود
از وقتی که دست کردن در جیب هم مد شد، محله‌ها هم در هم شد
حالا تو می‌تونی در یک مجموعه آدم باسواد ببینی،‌دزد، هنرمند، کاسب و ناجی و  ...... 
بعد از ترس می‌نشینم جای خودم
و باز از خدا طلب آرامش و هدایت فرد خائن به راه راست دارم
هیچی نباشه این‌جا منم و این هوای پاک که عمرن جاهای دیگر تهران باشه
منم و هزار سال تاریخچه که بهم کلی امنیت می ده
منم و خونه‌ی پدری و خاطرات هزار ساله
همین خونه‌ی پدری که یک عمر زندگی‌مون رو به فنا داد
فنای کسانی که از بیرون دیدند و آرزو کردند داخل باشند
در حالی که داخل اصلن خبری نیست
هیچ خبری



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...