یعنی اصالتن و فطرتن ما به غم خواری عادت کردیم
شاید هم سی این باشه که از بچگی شنیدیم:
خدا هر که را بیشتر دوست داره، بیشتر عذابش میده
یا
خدا میخواد مدام به درگاهش زاری نیاز کنیم
یا
خداوند گفته:
همه را از آتش جهنم عبور خواهم داد تا مطهر به بهشت راه یابند
و الی داستان
اما حقیقت هیچ یک از این ها نیست
چرا خداوند برای خودش عذاب مداوم بخواد
به فرض اینکه روح او با ما و از رگ گردن به ما نزدیک تر
اما چرا ما این همه به غصه خواری دل سپردیم؟
موضوع بوده مال عصر پارینه سنگی و به کل از یاد رفته
ولی یک جرقه، یک ترقه موجب میشه، کل بایگانی بریزه پیش پامون
حالا این که چهقدر ادا در بیاریم که، ما رسیدیم و بودا شدیم و یا اینکه
چنی در فیسبوک سینه زن دنبال خودمون راه انداختیم
مورد داریم طرف دو پروفایل ساخته
یکی بهنام مارال ج و دیگری هم به اسم خودش
اونی که به اسم خودشه، بوداست و برای همه سرمشق میده و کلاس و داستان داره
پروفایل بعدی از باب شرارت است و طولانی
در اکثر پیجها هم رفیق مشترک همه از آب درمیاد
از صفحه بچههای خودش تا صفحاتی که از اولش هم به او ربطی نداشته
فقط پی ارضای ذهن بیگانه حرکت میکنه
همان ذهنی که در صفحهی خودش سعی داره نشون بده ، مبارزی بزرگ است بر علیه جهل و گمراهی
پروفایل دوم که از روز اول همان یک عکس را داشته و هیچگاه هم تغییر نکرده
ذات پنهان شده رو بهروز می کنه و از این هم مهمتر که
میگرده تا داستانهایی که به زندگی گذشتهاش مربوطه
یا اصلن به خودش هم مربوط نیست رو پیدا کنه
سنگ بندازه تا بلکه شیشهای دلی به آتیش بکشه
اونموقع است که انرژی شرارت درش شارژ میشه
می دونی چنی از این آدمها دور و برماست؟
اوه ه ه به تعداد کسان بیمار و درماندهای که سعی میکنند
به اطرافیان تلقین بدن که
ما نه تنها ککمون نگزیده و خوش خوشانی رفتیم
که بودا هم شدیم و کلی مرید و مراد بازی
همینطوری جماعت از خدا و بندههاش روی گردان شدن
خدا ما رو از این بوداهای بیمار نجات بده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر