۱۳۹۴ خرداد ۱۴, پنجشنبه

چند صد سال پیش‌



چند صد سال پیش‌ها از نماز ترسیده بودم زیرا:
هربار ما به سجده می‌نشستیم و خدا خدا می‌کردیم
از در و دیوار زندگی‌م بلا می‌ریخت
سی همین یه روز هم ترک نماز کردیم تا چند دهه بعد 
از جایی که از تقدسات دست کشیدم و سکوت ذهن رو شناختم
بی‌توقع به سجاده نشستم و الا داستان
یعنی اصولن هر خواستی غلط بود برای این ماجرا
باید صرف آرامش به حضور می‌رسیدم

حالا بازی برگشته به صد سال پیش
یعنی این دفعه دوم که مستقر در سکوت می‌شم
از در و دیوار داستان‌های عشقولانه سرازیر می‌شه
اگر قدیم بود می‌گفتم:
حتمن خواستی پسه ذهنم خفته است
اما حالا؟
هیچی
جز چیزی شبیه جنون
درواقع نمی‌دونم این آزادی یعنی چی؟
چرا عرفا خودشون رو ریز ریز می‌کنند تا در سکوت درون مستقر بشن؟
یک احتمالی هم می‌دم
این‌که
عرفای گرام هم هم‌چنان منتظرند
لابد آمد و رفت انواع نور و روح و اصوات غیبی و .... اینا
که چند صد سال پیش من هم همین احوال رو داشتم
موضوع درست در همین نقطه است
از وقتی که یادم هست، یعنی در مرز کودکی و نوجوانی همه شوق فرا ورا بودم و
انتواع تخیل و توهم رو تجربه کردم تا مرز جنون و همه‌اش معنی شد و از سرم ریخت
حالا من و هیچ توهم و انتظاری موجود نیست
این آردها الک شده و الک هم بیخ دیوار آویخته
حالا باید منتظر چی می‌بودم؟


قدیم‌ها کافی بود اسم چله نشینی بیاد و ما بریم برای ترک حیوانی
از در و دیوار زندگی‌م عجایب سرازیر می‌شد
اما حالا
نمی‌دونم چند وقت شده که از لاشه خوری دست کشیدم و خودم رو بستم به قوت نباتی
نه خانی می‌آد و نه خانی در رفتن است
تنها نتیجه گیری می‌شه:
در قدیم به این انتظارات وارد چله بازی می‌شدم و جواب می‌داد
حالا هم که هیچ انتظار و توهمی موجود نیست
زندگی من هم عاری از انواع موجودات فرا ورایی شده

باز از خودم می‌پرسم:
یعنی همه‌ی همه‌ی همه‌اش توهم بود؟
من بودم که اون همه بلا رو فرامی‌خواندم؟
پس ته این ترک حیوانی چیه؟
یادمه خلیفه ناصر می‌گفت:
باید قبل از این‌که از دیدن موضوعاتی که به سمتت حمله ور شدن، چله را شکست
و من که چنی جدی گرفته بودم 
که راست می‌گه و ما همین‌طور هی مقدس و مقدس‌تر می‌رفتیم به پیش تا
کاستاندا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...