۱۳۹۴ تیر ۲, سه‌شنبه

زیر پشبند





ما مالک عالم هم که باشیم ، باز شاد واقعی نیستیم
تهش یه چیزهایی کم داریم و در تلاش‌یم بل که
عوض‌ش کنیم
اما از جایی که آرامش قلبی ساختنی نیست و موهبتی‌ست هم وزن زندگی
ما هر چه بیشتر زور می‌زنیم، به همون نسبت هم سرخورده می‌شیم
یکی از دوستان چند وقت پیش از دل شهر رفت حومه‌ی شهر و مشقت مترو ترد و اینا
دل‌ش خوش بود حیاط دار شده و تمامی موانع خوشبختی برداشته می‌شه
نه که ما بچه‌های هزار سال پیش خاطرات هفت رنگ داشتیم در حیاط 
فکر می کنیم یکی از دلایل عدم شادی ما، نبود حیاط
منم یه وقتی این‌طوری فکر می‌کردم
اما سی سبزی کاری و ... 
نه ساختن خاطراتی رنگین کمونی که پدر بر بلندای‌ش درخشیدن داشت
القصه
بانوی نازنین رفت او سر دنیا و حیاط خونه
امشب گپی داشتیم
از خستگی پوکیده بود و از رو نمی‌ره
داستان این‌که
ما اگه با حیاط حال می‌کردیم، نه مهپاره بود و نه اینترنت
نه کولر چند هزار و نه  اتاق های خصوصی
گاه میهمان صدای رادیو‌ی همسایه‌ای  و گاه رادیوی منزل و شب‌های تابستون 
خیلی تی‌وی مرسوم نبود
اصولن که زندگی کل محل شب‌ها روی بام‌ها و یا حیاط و بهار خواب تعریف می‌شد
عطر هندوانه و خیار که از این دیوار به دیوار دیگر سرک می‌کشید
صدای عباس آقا که از ته حیاط، مقتدرانه فریاد می‌زد:
افسر ............ اون امشر رو بیار یا طلب کاسه‌ای آب یخ
خنده‌ی بچه‌ها و داستان‌های زیر پشه بندی
مثل سایه بازی یا چیدن ستاره‌ها
کودکی رو نمی‌شه به زور ساخت
لذت‌ش از بابت سادگی‌ش بود
فکر کن بچه‌های ما اتاق خنک و داستان ... رو ول کنن بیان حیاط 
با ما روی تخت چوبی لم بدن و داستان شب گوش بدن
دو روزه چشم‌ها از کاسه دراومده بیرون


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...