۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

منم تهمتن



از روز اول که پام به وبلاگ نویسی باز شد
از سی این بود که همیشه عادت به نوشتن احوالات روزانه‌ام داشتم
گاه حتا لحظه به لحظه
اما روی کاغذ و عطر خوب و صمیمی کاغذ
همیشه هم عده‌ای در اطرافم بودند که می پنداشتند از صبح تا شب
در سرسرای کاخ بلند ستون، پدری به سبک کلئوپاترا لم دادم و کنیزکان بادم می زنند
و از جایی هم که توهم زده بودم
عجب تجربه‌ی عجیبی و ...
هدفم این بود که بگم, بابام جان
چیه را به را کم می آرین؟
در زندگی باید به جلو رفت، حتا اگر بین راه شانست بزنه و 
یک پیانو از طبقه هفتم یا چندم یه جایی بیاد روی فرق سرت
مهم نیست اگه زنده موندی سعی کن از اون زیر بیای بیرون و اگر قرار نبود بمیری
خودت رو تکون بده و به راهت ادامه
دیگه این تعریف چهار خط داستان شد وسیله که خودم هم شوخی شوخی
جدی جدی بگیرم، نه که منم تهمتنم؟!!!!!!!!!
ما هی رفتیم به پیش و از در و دیوار مبل و صندلی بارید
جایی هم که نباری زیر پامون چاه باز شد
باز گفتیم:
عیب نداره این همه نشان سلوک است و ...... داستان
بعد هم یه جا فهمیدیم تا وقتی داری ایوب وار با داستان حال می کنی
کار از مبل و صندلی به زیر دریایی می رسه
کرک و پر ریخته از هر نوع کمال طلبی مستعفی شدیم و رفتیم به کار خودسازی
خلاصه که تهش بگم با دست خودم پوست خودم رو کندم
از روزی که بانو والده پا شکسته شد و افتادیم زیر دست 
ستمگر اعظم از در و دیوار قاشق و کارد و چنگال سریز شده تا هنوز
مام که داریم خودمون رو می سازیم 
کم مونده بود شاقولوس بگیرم و از غصه دق کنم
به کل هر چه داشتم رو زمین ریختم
اول یه داد و به قهر از بانو والده فاصله گرفتم به عمد
بعد هم هر چی بنا بود گفته بشه رو
حضوری و غیابی به عرض رساندیم
حالا یه نفس راحت می کشم
کی گفته بناست ما بریم برای پیغمبری؟
اومدیم چهار صباح در آرامش نفس بکشیم و فقط پاچه مردم رو نگیریم
هر کی هم ناراحت می‌شه
می‌خواسته ناراحت نشه 
مشکل خودش بوده که روی خودش کار نکرده که از حرفی دل گیر نشه
اصلن این‌که هی داستان رو جو می‌زنم و جدی می‌گیرم
تا جایی که دیگه نمی دونم چی شده
خودش کافی‌ست که اون دنیا مدعی ردیف اولم 
روح خودم باشه
که این چه تریپی بود؟
این هی ما رو چلوند و پکوند و ادا ایوب درآورد
اگر فکر می‌کنی 
حتمن باید داد بزنی
بزن
سه روزه دارم داد می‌زنم
ا‌نقده خوبه
کلی سبک شدم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...