۱۳۹۴ خرداد ۲۲, جمعه

همه‌اش همون


اگر توقعی نباشه
حسرتی
چشم انتظاری در راه
و خیلی دیگه از عادات بشری
ما وسط بهشت زندگی می‌کنیم
اما از جایی که عادت کردیماین ذهن نکبت دائم ور ور کنه و
 برای خودش با خودش و گاه با اشخاص حاضر و غایب زندگی
حرف بزنه
پوزشون رو بزنه
حال‌شون رو بگیره
همه‌اش احساس ناامنی کنه 
برای خودش ایده ارائه بده ..... اینا
نمی‌تونیم در سکوت درون سیر کنیم
زیرا
از اول به سکوت عادت نکرده بودیم
و تا ذهن خاموش می‌شه فکر می‌کنه مرده و شروع می‌کنه به ور ور حرف زدن و 
ما هم پذیرفتیم که باشه و انرژی های حیاتی رو خرج بیهودگی کنه
و کافی‌ست که ذهن در سکوت مستقر بشه
به‌جای توجه به حال خوش ، حس می‌کنیم حوصله سر بر می‌شه
تندی یک فکر تازه می‌آد
و متاسفانه پذیرفتیم این شرایط طبیعی ماست
همین طبیعت هم کلی آدم رو به خودکشی وا داشته تا حالا
باز هم می‌شه گفت این همه طبیعی‌ست؟
خودم هنوز در این ضعف دارم
تا یه چند روزی بهش سوارم و نمی ذارم مدام ور ور کنه
بعد از خودم می‌پرسم
خب بعدش چی؟
یعنی همه‌اش همین؟
نه
همه‌اش همون که عادت کردی مدام انرژی دور ریز کنی
تا ذهن به‌جای تو زندگی کنه
در گذشته و آینده‌های بعید
 باور کردیم داریم نقش و طرح می‌زنیم برای فرداها
در حالی‌که تنها حقیقت همین‌جا و همین اکنون است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...