اول بگم:
آق مرتضی این شمع و گل یه ذره بساط احوالات امشبه
پس چنین کسی قصد مرگ نداره
تنها ارادهاش عاشقیست
نشونش بدین ببینم این کی بود؟
یعنی ممکنه کسی هم اینطور آرزوی مرگ منو داشته باشه؟
البته که من خیلی خانومم و عقلم و توی جیب بغلم میذارم تازه که باد نبره
وگرنه از عصر تا حالا کلی به فکر خودکشی رفته بودم
داستان ملا و خر و پسرش که معرف حضور همه دوستان هست؟
شده بساط ما. هر کاری بمنی باز راه تفرش و آرامگاه پدری نشونت می دن
الانم که انقدر تفرش سرد و زمینش یخ کردهاس عمرا حال نمیکنم کسی چالم کنه. با اینکه ساختمانه و در پیکر داره
پس تکلیف دوستان مشتاق تا فصل بهار تعطیل
ابتدا یک سوال با چند گزینه برای پاسخ
جناب آقای مرتضی خان شما مسئول سازمان مللی؟
وکیل دعاوی بلاگری؟
یا ویزیتور بهشت زهرا؟ من اونجا قرار نیست برم. یه مشتری دیگه پیدا کنه.
جات رو تنگ کردم؟
مقابل نور ایستادم؟
با شکلم حال نمیکنی؟ اونم که نمیبینی
منظور از این دُر افشانی چیست؟
اگر تونستی در تاریخچة زندگیت
الان که نمی دونم چند سال داری، در سن من انقدر از تجربهات روی زمین احساس رضایت بکنی
عشق را لمس و شناسایی کرده باشی
در خلوت بدونی کارایی کردی که به حساب خودت، زندگی بیاد
تو هم به قدر من ایول خواهی داشت
آدرس عزرائیل بهم میدی؟
منکه اینهمه اینجا عشق
عشق
خروار خروار احاسات عاشقانه حک میکنم
من که باغبان سبز عشقم همیشه
جای سم پاش رو تنگ کردم؟
آره، جای کسی را تنگ کردم؟
خدا بعضی را شفا بده
من جام خوبه.
هنوز پر از حس جوانی و حرف برای گفتنم.
پس انگیزه برای ماندنم بیش از رفتنه
شماهم بهتره نون و ماست خودت را نوش جان کنی، جای دست درازی به سفرة بزرگان هم ممنوع
خوبه اشک من دم مشکم نیست که هر دقه با این چیزها سرازیر بشه
گرنه بلاگر با بلایای طبیعی نابود میشه
سلام گلی
پاسخحذفاصلا به من چه ربطی داره کی چی گفته یا چی چی گفته !
می بینی گلی چقدر زور به توپوقچه چشمای آدم می یاد وقتی از سر دلتنگی یه ور عالم تنهائی نشسته واسه خودش فکر می کنه و می نویسه بی آن که مدعی باشه و طلب حق و حقوقی داشته باشه یا داعیه مدعایی بپرورانه ، یه هو یه عمو زنجیر بافی از گوشه چارقد مامانش دربیاد و یه مشت افاضات لایق از هر چی بدتر خر مش رجب بارت کنه و ژست ژان وار ژان بگیره !
بابا تردیدم خوب چیزیه والا .
هرگز به کسی که نمی شناسی توهین نکن .
با تو نبودم گلی با این ... بودم .
اصلا به من چه با یه لنگه کفش پریدم وسط دعوا . گلی خودش خوب می دونه با زنبور مهاجم چی کار کنه . راستی گلی هاج چه می کنه ؟ نمی دونی چقدر دلم برای عکس تو قاب مادرش تنگ شده ! وای که چه ماده زنبور با وقاری بود . چه نجابتی داشت . صداش کپ شاهزاده های اصیل بود . ( راستی شاهزاده اصیل هم داریم ؟!) خلاصه بمیرم براش ، چم شده من ؟ اینا چیه می گم من ؟ داش مرتضی حلالم کن ؟ نظرت در مورد من چیه ؟ فالگیری یا رمال ؟ چون مامانت بگو من چه کاره می شم اون دنیا ؟ حاجی مرتضی خرابتم ، حلالم کن . اصلا دوست ندارم به شیوه غیر اسلامی ذبح بشم . جیگتو بخورم من ........................
الهی شکر این وقت شب کلی خندیدم
پاسخحذفمعلومه خوبی
بیخود ننه من غریبم راه ننداز که مشتری میپره
این طنز رو بیش از تردیدهای تلخ
سرد
و تکراری و دستمالی شده به دست فیلسوفهای بوی نا گرفته
دوست
دارم
شاهزاده و اصالت
باید اول اصالت را تعریف کرد
این هاچ منو خون به جیگر کرد
بسکه رسیدم دیدم این دو طفالن مسلم جلوی تیوی مثل ابر بهار براش گریه میکنند
اوکی آقا رو
پاسخحذفایی که گلی نیست
آخی ایی قبر بیمردهست داری واستهاش گریه میکنی آفا
بیا پیش خودم تا نداده ایی آق مرتضا با اون سیبیلانش نخوردهات
ایی کیمیان اگه، غم و حرف و قاطی کردم حالیش بود. منو در نمیآورد
حالا فکر کردی میفهمه چی نوشتی؟ ها؟
نه که نه.
تازشم منم انقده هاچ و دوست دارم........... انقده هاچ و دوست داشتم که خودم شدم هاچ
و هی باهاس از الکی جای مادر باهاس دنبال عشق بگردم
تونم دلت واستهآم سوخت؟
میدونم
دل همه واستهآم میسوزه
دیدی الکی چی شد؟
حالا لنگ هافتاد کجا؟
حتمنی مال یه دختر خانومی بوده خواسته بکوبونه تو کله آق مرتضا اینا. اونوقت رفته خونه گفته کفشم گم شده
اونوقت مامانش دعواش میکنه
آخیییییییییییی
حرف ذبح و مبح نزن که آقای روسری الانه میآد میاندازهات تو کمد
ندیدی گوفسند بیچاره که میخواستن واسته عید ابراهیم
نه عوضی شد
ابراهیم میخواست سر گوفسند بیچاره
نه اونم نیست
همون که میخواست کله پسرش رو ببره و خدا واستهاش گوفسند داد دیگه همون
ندیدی چطور گریه میکرد؟
خب گوفسندام دل دارن
قاطی میکنن
عاشق میشن
گنا نداره؟/