۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

کورش بخواب که ما بیداریم


فقط نگاهی نیمه و یه وری به ساعت نوشتنم بنداز، طبق معمول ماجرا را بخون
رفتم. خوابم نبرده برگشتم. فکرم سخت درگیر بود. درگیر فقر احساسی و نمی‌دونم هویتی؟ نه این نیست؟ اجتماعی و شایدهم عشقولانه
اما هیچ‌کدوم اینا نیست
یه چیز دیگه است که اسمش همیشه نوک زبونمه ها
ولی نمی‌دونم چرا در نمی‌آد؟
یادش بخیر بچه بودیم به مناسبت جشن‌های دوهزارپانصدساله، چه بوق و کرنایی راه انداختن که به همه دنیا ثابت کنند ما مهد تمدنی‌م
هستی همیشه نشسته منتظر تا تو یه خالی، کمی تا حدودی گنده ببندی زودی حالت رو بگیره
شد حکایت مهدتمدن دنیا
حالا چرا این مهد تمدن انقدر اهل وحشی بازی هستن هم لابد تقصیر ویروسی چیزی باید باشه
و گرنه که ما کورش بخواب بیداریم
همه یهو مثل برق گرفته‌ها ریختن تو خیابون. مونده بودم. یه دفعه چی شد؟
ما که تا حالا مشکلی نداشتیم. اینا چی دارن می‌گن؟ خود اونام که دنبال یک موج راه افتاده بودن هم مشکلاتی نداشتن وگرنه دیگه کی گیشه رو تامین می‌کرد؟
داشت یه فیلم می‌داد یکی از این خودفروختگان مفنگی مال عهد آپارات سنگی
آغاسی مرحوم می‌آد خواهرش به سبک سیندرلا سر از یه خونواده ......... وای حتی حالش رو ندارم تعریف کنم. این‌همه معجزه داشت این مملکت. لازم بود این جنگ و انقلاب بی‌موقع بشه و جوانی ما رو حروم کنه؟
خداکنه این پرنس اوباما، یه قیامت القیامه‌ای راه بندازه ما یه‌خورده از خواب درآیم
ما که نه از دنیاش فهمیدیم. نه از آخرتش.
توی خونه و زیر سقف‌ها جنگه.
تو جبهه‌ها و مرزهای مختلف باز جنگ
همه ترسیده و نگران. کسیجرات نداره تو چشم دیگری نگاه کنه
یاد سورة تکویر می‌افتم
واذاشمس کورت
لحظة تاریکی خورشید
و اذالجبال سیرت
وقتی کوه‌ها به حرکت در می‌آن
برای همین اخبار گوش نمی‌کنم. دیدی با این ذهن آشفته و پر از پرت و پلا معلومه نمی‌تونم بخوابم
عشقم نمی‌آد معجزه کنه دنیا قشنگ تر بشه
آخ اگه بارون بزنه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...