همیشه یه طرف حقیقته
خوب، خوبه و بد هم بد و چونه نداره. میونه مال اونموقع است که آدم تکلیف نداره؟ این مثل همة زندگیست
مثل ایامی که میگن« قراره زلزله بیاد » یا میآد که خدا خودش به خیر کنه. یا نمیآد که الحمدالله. وسطش اتفاقی نمیافته
امروزم به تعبیر من یک روز خوب برای حساب کتابهای آخر هفتهاست. دودوتای من به چهار رسید و الهی شکر
نه
فکر نکنی فیل هوا کردم. اما از شنبه تا حالا هر یک به دلیل خودش، راضی بودم و درش حس بودن رو به تمام میفهمیدم
این یعنی خوب
حالا من چی دوست داشتم که نشده معنیش بد نیست
یک دوست تازه پیدا کردم
آدم از هیچی خبر نداره
اونجایی که چشم نمیذاره، یهو یه چیزی در میآره. بلگ کتابخانه. کاری ندارم. کامنت هم بستهاست. در نتیجه فقط مواقعی سر میزنم که باید متن جدیدی که پیدا کردم بهش اضافه کنم
خانم ایرانی از امریکا برام ایمیل داده و مشتری پرو پا قرص امور متافیزک. خب این یعنی یک نفر، یک آدم تازه به آدمهای مسیرم اضافه شد که ممکنه خیلی چیزها به من یاد بده و یا برعکس. بیآنکه هرگز هم را ببینیم
این یعنی شانسی که در عصر ما آغاز شده. همین عصر جنگ و انقلاب که انقدر همه ازش شاکی هستیم
خداوند گر به حکمت ببندد دری........ الی آخر
میشه با چیدن اینها کنار هم حس خوب دوست داشتن زندگی را زیر زبان مزمزه کرد؟
چقدر خانم شدم! نه؟ خودم از خودم که اینهمه سخی و بزرگوارانه به منظر زندگیم نگاه میکنه خجالت کشیدم
ولی چرا؟
چون عادت کردم همهاش بنالیم
اونی که گفت خوبه
من درونم بود
از اون خجالت کشیدم
خوب، خوبه و بد هم بد و چونه نداره. میونه مال اونموقع است که آدم تکلیف نداره؟ این مثل همة زندگیست
مثل ایامی که میگن« قراره زلزله بیاد » یا میآد که خدا خودش به خیر کنه. یا نمیآد که الحمدالله. وسطش اتفاقی نمیافته
امروزم به تعبیر من یک روز خوب برای حساب کتابهای آخر هفتهاست. دودوتای من به چهار رسید و الهی شکر
نه
فکر نکنی فیل هوا کردم. اما از شنبه تا حالا هر یک به دلیل خودش، راضی بودم و درش حس بودن رو به تمام میفهمیدم
این یعنی خوب
حالا من چی دوست داشتم که نشده معنیش بد نیست
یک دوست تازه پیدا کردم
آدم از هیچی خبر نداره
اونجایی که چشم نمیذاره، یهو یه چیزی در میآره. بلگ کتابخانه. کاری ندارم. کامنت هم بستهاست. در نتیجه فقط مواقعی سر میزنم که باید متن جدیدی که پیدا کردم بهش اضافه کنم
خانم ایرانی از امریکا برام ایمیل داده و مشتری پرو پا قرص امور متافیزک. خب این یعنی یک نفر، یک آدم تازه به آدمهای مسیرم اضافه شد که ممکنه خیلی چیزها به من یاد بده و یا برعکس. بیآنکه هرگز هم را ببینیم
این یعنی شانسی که در عصر ما آغاز شده. همین عصر جنگ و انقلاب که انقدر همه ازش شاکی هستیم
خداوند گر به حکمت ببندد دری........ الی آخر
میشه با چیدن اینها کنار هم حس خوب دوست داشتن زندگی را زیر زبان مزمزه کرد؟
چقدر خانم شدم! نه؟ خودم از خودم که اینهمه سخی و بزرگوارانه به منظر زندگیم نگاه میکنه خجالت کشیدم
ولی چرا؟
چون عادت کردم همهاش بنالیم
اونی که گفت خوبه
من درونم بود
از اون خجالت کشیدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر