پر از حس شکفتن و عشقه وجودم و بیقراری و دلهرههای دائمی که قلبم رو به درد میآره
تاوان کدامین عشق ناتمام و بهجا مانده از زندگیهای دیرین است که اینچنین میشکنم
بر خود میلرزم و هراس عشق خواب از شبم گرفته
چه حال غریبیست نازنینم؟
کجایی که همچنان در راه موندی نازنینم
کار از بغل و عشق و دلم میخواد گذشته.
شاید دریچه میترالم یه عیبی کرده و فکر میکنم، این درد عشقه؟
شاید فشارم زیادی افتاده فکر میکنم لرز هراس و دوریست؟
شاید هپاتیتی چیزی گرفتم مجموعه همهاش تعبیر به عشق شده
خاک بر سر من که عمرم رو پی چیزی گذاشتم که شبیه هزار درد با و بی درمونه
خلایق هر چه لایق. تازه ادعای انالح........ ولش کن که آبرو ریزیش بیشتر از قوم فریدونه
تاوان کدامین عشق ناتمام و بهجا مانده از زندگیهای دیرین است که اینچنین میشکنم
بر خود میلرزم و هراس عشق خواب از شبم گرفته
چه حال غریبیست نازنینم؟
کجایی که همچنان در راه موندی نازنینم
کار از بغل و عشق و دلم میخواد گذشته.
شاید دریچه میترالم یه عیبی کرده و فکر میکنم، این درد عشقه؟
شاید فشارم زیادی افتاده فکر میکنم لرز هراس و دوریست؟
شاید هپاتیتی چیزی گرفتم مجموعه همهاش تعبیر به عشق شده
خاک بر سر من که عمرم رو پی چیزی گذاشتم که شبیه هزار درد با و بی درمونه
خلایق هر چه لایق. تازه ادعای انالح........ ولش کن که آبرو ریزیش بیشتر از قوم فریدونه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر