یه وقتی بالای کوه جد بزرگوار من با دود و پتو علامت میداد و حتی تصور ماهوارة سنگی چه به ماهواره فرنگی برای ذهنش سنگین بود
حالا از تلفن ناهمراه تا اینترنت همراه تو رو به خودش چنان وابسته میکنه که اصلا نتونی باور کنی نسلهای پیش هم زندگی کرده باشن
امشب میدان هفتحوض نارمک بودم.
سن بلوغ من همون اطراف شکل میگرفت و حمید رضا مشفقی هم، آنجا بود.
با سپاس مجدد از اولین عشق زندگیم که بهقدری آقا بود، با اینکه از محتویات کلة من خبر نداشت، بهترین الگوی مرد شد برای ذهن من و دیگه ه از هر جوجه فکلی خوشم نیومد
خب یادش بخیر اینهم برای چندمین بار مراسم سپاس و قدردانی از عشق
فکر کنم همهاش زیر سر این ماهپاره فرنگیها بود که محبت از بینمون رفت و با امکانات جدید رفتیم که ته بدیمون رو در بیاریم
ماسکهای رنگارنگ، از هر نقش قشنگ
مییلونر، فقیر که البته کم پیش میآد ولی خب، من خودم شخصا به علت فقر،
هر شب از تلفن عمومی سر کوچه آن لاین میشم و این شاگردای نونواییبربری کنار باجه هم این مدت بهم میرسن و آب یخی و چای تازه دمی از این حرفها
بهخدا همینا هنوز رفقان. چون بدبختا شبها همونجا میخوابن و نمیدونن اینترنت و ایدیاسال و ای دورت @ بگردم چه معجوناتیست و در نتیجه هنوز به نیم نگاهی از پسه چادر دل خوش میشوند و ماهها با یک خیال زندگی میکنند
خدایا نمیشد منو عصر ماهواره سنگی بهدنیا میآوردی؟
بالاخره فامیل، دوست، از همه مهمتر عشق حرمت داشت و من مجبور نمیشدم تنها بمونم
حالا از تلفن ناهمراه تا اینترنت همراه تو رو به خودش چنان وابسته میکنه که اصلا نتونی باور کنی نسلهای پیش هم زندگی کرده باشن
امشب میدان هفتحوض نارمک بودم.
سن بلوغ من همون اطراف شکل میگرفت و حمید رضا مشفقی هم، آنجا بود.
با سپاس مجدد از اولین عشق زندگیم که بهقدری آقا بود، با اینکه از محتویات کلة من خبر نداشت، بهترین الگوی مرد شد برای ذهن من و دیگه ه از هر جوجه فکلی خوشم نیومد
خب یادش بخیر اینهم برای چندمین بار مراسم سپاس و قدردانی از عشق
فکر کنم همهاش زیر سر این ماهپاره فرنگیها بود که محبت از بینمون رفت و با امکانات جدید رفتیم که ته بدیمون رو در بیاریم
ماسکهای رنگارنگ، از هر نقش قشنگ
مییلونر، فقیر که البته کم پیش میآد ولی خب، من خودم شخصا به علت فقر،
هر شب از تلفن عمومی سر کوچه آن لاین میشم و این شاگردای نونواییبربری کنار باجه هم این مدت بهم میرسن و آب یخی و چای تازه دمی از این حرفها
بهخدا همینا هنوز رفقان. چون بدبختا شبها همونجا میخوابن و نمیدونن اینترنت و ایدیاسال و ای دورت @ بگردم چه معجوناتیست و در نتیجه هنوز به نیم نگاهی از پسه چادر دل خوش میشوند و ماهها با یک خیال زندگی میکنند
خدایا نمیشد منو عصر ماهواره سنگی بهدنیا میآوردی؟
بالاخره فامیل، دوست، از همه مهمتر عشق حرمت داشت و من مجبور نمیشدم تنها بمونم
رفتی که ما بیایم دنبالت؟ باشه اما به این فکر میکنم ممکنه یکی از کسایی باشم که باعث انزجارت شده؟ البته مطمئنم پا از گلیمم بیشتر نذاشتم ولی کاش می دانستم چه چیز باعث ناراحتیت شد؟
پاسخحذفشهروز
الهی من خودم دورت بگردم چرا ای دورت بگرده ؟
پاسخحذف