الهی شکر که از ما بهتر فقط از ما بهترونه
فکر کن واتیکان با اون عظمت با داوینچی کد کنار آمد، ولی ما کاسة همیشه داغتر از آشها به یک نامة اسقف کجا، تمام کتابها رو از بازار جمع میکنیم
چه خوش خیال منکه هنوز مینویسم
تا بوده، همین بوده. این اختراع بزرگ بشری برای نابودی ادیان و پیام آزادیست.
البته نه همهجور بشر که فقط نوعی که نان از جهالت ما میخورن.
در این جمعة خنک بهاری یاد بیبیجهان بخیر که میگفت: رولهام با دست کثیف قران رو لمس نکن.
بزرگتر که شدم باز گفت: رولهام قرآن رو فقط باید به عربی بخونی، وگرنه فایده نداره
منم که از بیخ عرب بودم ترجیح دادم پا روی دم هستی نذارم و بیخود برای خودم شر نسازم
اما، بعدها که دوباره برگشتم و هرچه کتاب مقدس بود، از سر طاقچه برداشتم و دور از چشم بیبی و خانموالده، صفحات یک به یک ورق خورد و کتابها و اسرار مگو یکبهیک برملا شد
باورم نمیشد که تنها پیام این کتاب عربی، آزادی از وابستگی به بیرون و غیر از خود برای انسان خداییست که حامل روح الهی ( نفخة فیحه من الروحی) بود.
همانی که تنها برابر خدایش صغیر و غیر از او نیازی به ولی نداره و تنها راه ارتباط با او برجسته سازی صفات حسنه، و بازگشت به درون و آزادی از ضغارت بود.
تا ما هستیم و برابر یکبهیک بتها سجده میکنیم و دخیل میبندیم وضعی بهتر از این نداریم.
اسقف میآد دیگری میره و ما همچنان با تمام وحشتهای هزاره برجا ماندیم و منتظر آتش دوزخیم که روزی بر سرمان به جرمهای ناکرده فوران کند
تازه اینهاکه چیزی نیست به مقبرهای فکر کن در یهودیة کشمیر هند، که عیسی ناصری را در خود جای داده
حالا من به باقیش کار ندارم که تولید سوء تفاهم نکرده باشم
فکر کن واتیکان با اون عظمت با داوینچی کد کنار آمد، ولی ما کاسة همیشه داغتر از آشها به یک نامة اسقف کجا، تمام کتابها رو از بازار جمع میکنیم
چه خوش خیال منکه هنوز مینویسم
تا بوده، همین بوده. این اختراع بزرگ بشری برای نابودی ادیان و پیام آزادیست.
البته نه همهجور بشر که فقط نوعی که نان از جهالت ما میخورن.
در این جمعة خنک بهاری یاد بیبیجهان بخیر که میگفت: رولهام با دست کثیف قران رو لمس نکن.
بزرگتر که شدم باز گفت: رولهام قرآن رو فقط باید به عربی بخونی، وگرنه فایده نداره
منم که از بیخ عرب بودم ترجیح دادم پا روی دم هستی نذارم و بیخود برای خودم شر نسازم
اما، بعدها که دوباره برگشتم و هرچه کتاب مقدس بود، از سر طاقچه برداشتم و دور از چشم بیبی و خانموالده، صفحات یک به یک ورق خورد و کتابها و اسرار مگو یکبهیک برملا شد
باورم نمیشد که تنها پیام این کتاب عربی، آزادی از وابستگی به بیرون و غیر از خود برای انسان خداییست که حامل روح الهی ( نفخة فیحه من الروحی) بود.
همانی که تنها برابر خدایش صغیر و غیر از او نیازی به ولی نداره و تنها راه ارتباط با او برجسته سازی صفات حسنه، و بازگشت به درون و آزادی از ضغارت بود.
تا ما هستیم و برابر یکبهیک بتها سجده میکنیم و دخیل میبندیم وضعی بهتر از این نداریم.
اسقف میآد دیگری میره و ما همچنان با تمام وحشتهای هزاره برجا ماندیم و منتظر آتش دوزخیم که روزی بر سرمان به جرمهای ناکرده فوران کند
تازه اینهاکه چیزی نیست به مقبرهای فکر کن در یهودیة کشمیر هند، که عیسی ناصری را در خود جای داده
حالا من به باقیش کار ندارم که تولید سوء تفاهم نکرده باشم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر