۱۳۸۷ خرداد ۱۱, شنبه

دومادون

یه مودم نفتی، داشتم که بیچاره اینجا نم کشیده بود و دادم با نفت تمیز شستنش تا کار افتاد. فقط چون باد می‌آد هی برق‌ها قطع و وصل می‌شه و صداهای عجیب و غریبی که توی کوه می‌پیچه همه مزید بر علت شد تا بیام و بنویسم قبل از اینکه مجبور بشم، با خودم حرف بزنم
قرار نبود اینجا باشم، ولی هستم.
پس یعنی قرار بود که باشم ولی صبح برمی‌گردم. دیگه بدجور قفس تنگم آمده بود
راستش رسیدم تاریک شده بود و هنوز موفق به رویت خدا نشدم. ولی روح کوه به‌خوبی حس می‌شه و من اصلا آرامش ندارم
دلم نمی‌خواد اصلا هیچ‌جا باشم. غلط نکنم دیوسفید اینام امشب مهمونی دارن. صدای کوبس‌کوبس شون تا اینجا می‌آد.
خوش‌بحالشون، حتما یه ماده دیو رو به یه دیو نر انداختن.
والله هل‌هله چیه! بوق و کرنا داره
دیگه تو این زمونه حتی دیوها‌م زیر بار آقای شوهر شدن نمی‌رن
چه عروس خوشبختی! ایشالله به پای هم پیر بشین مادر
حالا اگر من یادآوری کنم طبق اطلاعات دکتر واشقانی دیو به معنی کاکا سیاهی می‌باشد که قوم آریایی از این سرزمین بیرون کرد و فاتح شد، فردا برام دست نگیرید که وای، گفت....... ولی با این حساب تکلیف دیو سفید جناب فردوسی چی می‌شه، دکتر؟

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...