بهقول سهراب: دچار باید بود
وقتی دچاری به چون و چرا نمیاندیشی و بی وقفه میروی. میروی تا جایی که عشق را برهنه برابرت ببینی
عشقی که معنای تمام فاصلههاست و پذیرش آن نشست پای همه مرزهاست
چطورماهی کوچک دچار آبیه دریا شد؟
همان گونه که ما دچار حزن غریب تنهایی شدیم؟
تنهایی یعنی، تو کسی را نداشته باشی تا به وقت اندوه کنارش زار بزنی همانگونه که در خلوت
با او بخندی، همانطور که در آینه
و با او یکی شوی
و برایش
عشق بخواهی
شور بخواهی
نور بخواهی
بپذیریم که عشق، جرم غلیظ فاصلههاست
لذت نابه دوریهاست
عاشق باید بود و دچار که عشق لذت زیبای دوریها و نداشتهها و تنها راه تحمل زمین حقیر و کوچک
خدا هم میدانست آدم بدونه حوا روی زمین نمیماند
وقتی دچاری به چون و چرا نمیاندیشی و بی وقفه میروی. میروی تا جایی که عشق را برهنه برابرت ببینی
عشقی که معنای تمام فاصلههاست و پذیرش آن نشست پای همه مرزهاست
چطورماهی کوچک دچار آبیه دریا شد؟
همان گونه که ما دچار حزن غریب تنهایی شدیم؟
تنهایی یعنی، تو کسی را نداشته باشی تا به وقت اندوه کنارش زار بزنی همانگونه که در خلوت
با او بخندی، همانطور که در آینه
و با او یکی شوی
و برایش
عشق بخواهی
شور بخواهی
نور بخواهی
بپذیریم که عشق، جرم غلیظ فاصلههاست
لذت نابه دوریهاست
عاشق باید بود و دچار که عشق لذت زیبای دوریها و نداشتهها و تنها راه تحمل زمین حقیر و کوچک
خدا هم میدانست آدم بدونه حوا روی زمین نمیماند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر