۱۳۸۷ خرداد ۴, شنبه

تخم جن ، سالاری

بچه که بودیم رسم بر این بود که سالار خانه هر دم به فراخور حال به‌نامی خوانده می‌شد. نزدیک ترین نسخة این سالار سازی ایرانی در زندگی من خانم دایی جان بود و مراتب عرض ارادت خدمت خان دایی خان
در جمع به‌نام خانوادگی خطاب می‌شد و پسوند آقا مثلا : آقای کرامتی
در جمع‌های خودمونی تر که ما را هم شامل می‌شد. می‌گفت حشمت الله خان و اگر جمع کمی خلوتر بود، می‌شد، حشمت آقا
اما من یکبار با گوش خودم از دم پنجره شنیدم که می‌گفت: حشلی
خب اون زمان منظور از بازی رو درک نمی‌کردم. اما حالا می‌فهمم که خانم دایی جان چطور با حفظ سمت سالیان درازی‌ست حکومت وی را پذیرفته و بچه‌ها هم از این قاعده مستثنی نخواهند بود
کما اینکه هنوز برای من، وای! دایی اومده
اما حالا با زور تزریق باید برای خودمون احترام کسب کنیم. چون گیر مشتی ورپریدة بی‌قانون افتادیم که صد رحمت به حکومت پدر سالاری
این‌هم قسمت ما نسل سوختة دهة چهل و سی شد
وقت بچگی ، پدر سالاری
و وقت زندگی، جنگ ، غربت یا شهادت
اگر زنده موندیم
فرزند سالاری
به خدا ما هنوز در شوک جنگ موندیم و نمی‌فهمیم چی به چیه؟ چه بسا مردیم و هنوز گرمیم حالیمون نیست
منکه به قاعدة ارث مرحوم پدر به این اولاد عصر موسیو زمان بدهکارم

۱ نظر:

  1. سلام . متوجه شدید هرچه هوا رو به گرمی میرود شما ذوق و ابتکار بیشتری دارید تا در سرما؟
    سال گذشته هم این فصل ها بود که می‌گفتید نقاشیتون فقط میاد. شما موجود جالبی هستید بانوی عجیب

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...