۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

کی‌آرش = کورش


شایعه است که، آریایی تبار والا مقام هنر نوشتن را از دیوان آموختند. برای همین ما از واژة دیوان حافظ استفاده می‌کنیم.
دیگه پز چی داریم بدیم؟
من یواشی دلم و خوش می‌کنم به اینکه، در نیمکرة جنوبی بدعت هیچ‌گونه خلاقیتی گذاشته نخواهد شد.
چون گرما مجالی برای خلاقیت و صحرای خشک مجالی برای تفکر بیرونی نمی‌گذاره
بگیم از قومی که پیش از اون‌ها در ایران ساکن بودن و نوشتن را آموخته باشن

خب پس این قوم آریایی مقدس که بنا به گفتة ایشان یحتمل " جناب آدم و خواهر و مادرش بودن " به این سرزمین آمدن برای ایجاد تعادل و تمدن.
قابیل به شرق عدن رفت که می‌شه سمت هندوستان
لابد
شیث هم به بلاد فرنگ رفته و شد نژاد ژرمن، که به معنای "مردآریایی‌"ست
حالا این بی‌سوادها چطور به این تمدن افسانه‌ای رسیدن الله و اعلم؟
خلاصه که اوضاعی‌ست که بهترین حالتش بی‌سوادی است و نفهمیدن. من که خیلی وقته به خودمم شک کردم
یه روز می‌شنویم از نسل "مشیه و مشیانه " نژاد " کی‌او‌مرث " یا کیومرث" و یا " گیومرث " بودیم که از بوته ریواس براومدیم و باید مواظب باشیم روزی خورشت نشیم

حالا هم منت دیوان به سرمون نشست
جماعت هم که ربه‌ر هر کی میاد بهمون خط می‌ده و یه روز خدا بر عرش است و روز دیگر بر فرش
دیگه پز چی رو داریم بدیم؟
تازه این وسط حضور لیلیت هم سندیتی بیشتر پیدا کرد که تبعید شد به شرق اقیانوس هند
میگم‌ها، قیامت همین فروپاشی باورها نیست؟
ما موندیم و زرتشت، کی تق اینم دربیاد خدا داند.
چون در این باب هم می‌فرمایند: زرتشت و میترا یکی‌ست.
من که داغ کردم
یکی بیاد و افکارم رو از زمین جمع و روی بند پهن
کنه.

شاید زیر آفتاب دوباره تطهیر بشه و به رویای خوش تقدس آریایی تباری و اولاد آدمی فرو برم که این به از هیچی‌ست


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...