۱۳۸۷ خرداد ۷, سه‌شنبه

بودن یا بودن؟

مهم نیست کی از کجا آمده.
بالاخره همه از یه جایی بارها آمدیم و و دوباره می‌ریم. اما مهمه که در این لحظه کجا ایستادیم؟
ادیان مکاتب و فلاسفه آمدند و از فراسویی گفتند ادراک ناشدنی که در تجربه ناید و بشر در بند اثبات و دلیل
حالا من در خواب خدا بودم یا خدا در خواب من حکایتی‌ست که در تجربه نشاید و به وصف ناید
من تصور قدیم من؟
یا من تصور قدیم او؟
در جهان وحدت وجود
چه تفاوت داره و ما به هر طریق در بهترین شکلی که از خود بلدیم از بهشت آرامش سهم می‌بریم. وقتی حتی با معنای آرامش بیگانه‌ایم. چه جا برای تعریف تجسمات خدا برای ما مونده؟
من شبی خواب دیدم که تجسم مرا از من دزدیدن و دیگر نمی‌توانم بیرون برزخ زندگی کنم، ذهن بلاتکلیف و لاابالی بین من و تجسمم پرسه می‌زند و خدا خواب می‌بیند که
روزی اراده به خلقتم نموده و گفته
کن فه یکون
و من هم شدم

من که بی‌عشق نمی‌تونم یک خط راست بکشم. چه به " اراده شیئا " البته به گمانم خدا هم خیلی زودتر فهمید که بی درک عشق، دنیا بی‌معناست و برای تجربة عشق در ما نشست.
حتی ممکنه شبی ابلیس این رابه گوش او خوانده باشد؟

شاید این تنها راه نجات خلاقیت و خداوندی بود و چاه تجسمش به تدریج داشت خشک می‌شد و باید خودش را هرطور که بود به عشق می‌رسوند
بزرگیه زیاده هم کار دستت می‌ده و لاجرم تنها می‌مونی و او پذیرفت
ذره شد. نیم من شد هیچ شد تا عشق را شناخت
در عجبم که عشق را به خدا نسبت می‌دهند در حالیکه او تایی نداشت تا عشق را بشناسد
عشق یعنی، فقط عشق
باقی فسانه‌ست

من که از بابت تجسم سر صبری که برام مایه گذاشتی ، بی‌حد سپاس‌گذارم
از دیگری خبر ندارم
ولی واقعا دم خدایی‌ت گرم که چه هنرمند و خالقی
احسنت
همین‌جا نبود فرمودی: تبارک الله احسن الخالقین؟




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...