۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

چه هوای خنکی



گرما امونم رو بریده
حتا دیدن نسترن‌ها یا امین الدولة پر از گل، حالم رو جا نمی‌آره
هم نبود آرامش و خالیه یار، و هم گرمای، بی‌سازش و رخت و انتظار
تنها جایی که برات می‌ذاره پناه بردن به تجسمی سبز و خنک و بی‌صداست
البته شنیدن این صدای آب خالی از لطف که چه عرض کنم، کم از معجز نخواهد داشت
خداوندا چنین رویای خنکی را در داغی این تابستان از ما دریغ مدار
که آه
گرما در حد بیقراری، مرگ است در انزوای این سکوت، خانگی

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...