۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

مجردین، همیشه عاشق



حکایت، عشق هیچ وقت تمومی نداره
مگه این‌که یا مثل دندون خراب به‌کل بکنم و بندازمش کنار
یا...؟ باید برای این معذل فکری اساسی کرد. غیر اساسی می‌شه وضعیت اکنون با یک حساب سر انگشتی باور ، خواست ، قصد، حرارت، شوق یا ............... دیگه که از مشخصات و ملزومات ورود عشق می‌شه مثل چاه خشک می‌شه
نه که فکر کنی فقط لای پر، قنداق همه عاشق می‌شن. از اونجا شروع می‌شه. تعریف مفهوم عشق و امنیت
از سینة گرم و امن مادر، بعد در امنیت حضور پدر
در بلوغ با توجه به یکی از دخترای همسایه که با امکانات این دوره بسیار هم جای پیشرفت داره و می‌شه برای دست گرمی از مهد کودک و محوطه‌های بازی برج‌ها و مجتمع‌های مسکونی شروع کرد
خب عزیز جون برای همین الان از کلاس اول ابتدایی عاشق می‌شن
تجربه
آقا از این تجربه و تکرار و تائید غافل نشوکه نصف عمرت برفناست
تجربه بد چیزی، آقا. همچین با آدم تماس می‌گیره که خودت هم حالیت نمی‌شه
وای از وقتی که حیطة مکاشفات به دختر و پسرهای فامیل و و قربونش برم برو دانشگاه می‌رسه.
راه نداد؟
زیر پل میرداماد؟
نه؟
یه ماشین و یه خروار ژل
یادت باشه شلوارت در حال افتادن از پاها باشه و خانم‌ها هم حتما ابروها را شیطانی و بالا برده باشند ( این خدا حالیش نبود چی به ما می‌آد. ابروها را بتراش و نخ بکش. انقده خوبه ) یک دور در خیابان پهلوی کافی‌ست تا شکل تازه‌ای از عشق را تجربه کنی
باور کن مال همه‌مون همین شکل شده. جوانی من مد برک شیلز بود و ابروهای پاچه بزری
دورة شما نخ قیطونی. مهم اینه که توجه یکی را بدزدی. نصف کار انجام می‌شه
باقیش یه چند روزی طول می‌کشه تا بفهمی اون نیست. اینم باز دو حالت داره
یا میری و یا هم از ترس تنها موندن چارچنگولی به رابطه می‌چسبی. این در ادامه به جنگ اعراب و اسرائیل شبیه می‌شه
با بالا رفتن سن، اون عده که به دام ازدواج گرفتار افتادن که هیچی از این‌جا به بعد موضوع ما به اون‌ها هیچ مربوط نیست بهتره به زن و شوهر و زندگیشون فکر کنن
اما ما که همچنان مجردیم و تا هنگامی که مجردیم در تلاش حفظ سطح سنی و ظهور، قالب جسمی نویی برای خودیم
هم‌چنان عشق را تجربه می‌کنیم
نه که خدایی نکرده به هرزه بدل شده باشیم. خب تو هی فکر می‌کنی، این دیگه خودشه. با باورش یه چند روزی می‌ری تا بفهمی خودش نبود یا نه؟
همون چند روزه هم خوبه. به ما انرژی و باور دوباره برمی‌گردونه که هستیم و همچنان حق داریم
عاشق بشیم. فارغ بشیم. بریم ، بیایم و سعی کنیم خودمون را تا ظهور عشق
در سطحی به‌روز حفظ کنیم
می‌گی: نه؟ شما در مجامع دقت کن. خانم‌ها و آقایان مجرد از شش فرسخی تابلون
و متاهلین از شش فرسخی پیرتر از سن‌شون به نظر می‌رسند
تفاوت این دو فقط در حفظ یا وا دادن، قصد پیری یا جوانی‌ست
که باز دو حالت داره
یا انقدر تجربة زشت و نابجا داشتی و از سرت فکر عشق را بیرون انداختی که اینم باز، چندحالت داره و جای گفتنش حالا نیست
در نتیجه به تدریج باور عشق را از سرت می‌اندازی بیرون و به انتظار پیری می‌شینیم
اما
اما اگه بلیطت ببره. یه آدم ضایع هم نیاد به کل باورت از عشق گند نزنه
تو می‌تونی تا دقیقه نود حس جوانی و عشق و شور و اشتیاق را با خودت نگه‌داری
پیری یعنی پذیرش عادت‌های کهنه
یعنی از دست دادن باور، عشق
..................
یعنی انتظار مرگ
یعنی خیلی چیزها ولی اگر ثانیه‌ها را می‌شد نگاه کنی، می دید که با چه سرعتی داره عمرت می‌گذره
عشق را جستجو کن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...