۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

عادت می‌کنیم


خدایا می‌شد خیلی چیزها بهم نداده بودی ولی موقع شناسم آفریده بودی
البته این موقع شناسی چیزی‌ست در حد معجزه سلیمان نبیچون هم باید مواظب موقعیت‌ها و عملکرد خودم باشم و هم مال دیگرانخب من‌که همه‌اش از خودم یا از شانس و تقدیرم نمی‌خورم، نصف ماجرا را هم دیگران ترتیب می‌دنمن فقط یه چندتا گیر جزمی دارم که نشد این‌ سال‌ها خودم شخصا براش معجزی کنم، یکی عادت نکردن و دیگری بی‌موقع بودنآقا از این موقع و عادت غافل نباش که نه من، هفت پشت و جد و اباد من از این دوتا خوردنخلاصه که از وقت و زماناز این‌که یا یه‌موقع می‌رسیم که نبایدیا دیر و یا زود و یا هم شاید.....؟خدایا تو که خالق و مبتکری، لطفا مرا در نظر داشته باشنخواه کسانی به دنیایم بیان که باید زود برننخواه من به جهانی برم که زود بوده یا دیرما معمولا بی‌موقع می‌آییم و بی‌موقع هم می‌ریمکاش آدم‌ها موقعی بیان که بیشتر از همیشه لازم بوده باشنیه موقع می‌رسی یارو داره می‌ره. یه‌وقتی می‌خوای بری که یارو تازه اومدهیه‌وقتی پیدات می‌شه، که این اصلا حواسش به جاده نیستیه‌موقع می‌خوای بری که تازه جا برات باز شده، یارو منتظره بنشینی
یه وقت نرسیده می‌فهمی که اصلانباید می‌اومدی و باید بری
طرف هم می‌مونه تو خماری و بد و بیراه
خب تقصیر از کیه که همه ما شکل هم نیستیم؟ نمی‌شه که به هر کی می‌رسی بهش بگی: سلام ، شما رو قبلا یه‌جایی ندیده بودم؟
وای من چند بار این سوال رو از خودم پرسیدم. چون دنبال نیمه دیگرم بودم، شاید دلم می‌خواست خیلی‌ها رو آشنا هم ببینمو ما در نهایت همة این‌ها عادت می‌کنیم. البته اندکی سخت، اندکی جان‌کاه. بازعادت می‌کنیمبه رفتن‌ها، نبودن‌ها، نیستن‌ها، آمدن‌های آنی، رفتن‌های فوریخلاصه که همین‌طور الکی پلکی که نه به زور و از سر ناچاریعادت می‌کنیمنکنیم؟پس چکار کنیم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...