۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

باید، زندگی کرد




سلامی به رنگ شنبه، اول هفته
خب اسمش باهاشه. گو این‌که از بچگی ازش بیزار بودم. آخه تمام هفته به خودم وعدة اول هفته می‌دادم
تا بشه امور را انداخت به پشت گوش
در نتیجه جمعه شب بدهکاری بودم که اول صبح طلبکارش پشت در ایستاده
هنوزم همینه با این‌که طی هفته هیچ قولی برای شنبه به خودم نمی‌دم و به سبک ساکنین بیت‌المقدس، شنبه‌ها را تعطیل گذاشتم
باز ِکرمه
این کرم برنامه ریزی شدة ذهن قدیمه
با تمام این‌ها شنبه اتومات کارها انجام می‌شه و تازه تونستم با خیال راحت بنشینم
هوا خوبه و نسیم خنکی از پنجرة اتاق کارم در جریان
می‌ره تا سالن و از پنجره خودش را بیرون می کشه


گل‌های بالکنی را هم آب دادم و باغچة دلم صفا یافتهاز این پنجره به بیرون و ارثیه پدریم نگاه می‌کنم. کیف می‌کنم
نفس عمیق می‌کشم و می‌گم: آخیش خدا جون
پس شکر خدا که امروز روز خوبی و روزی برای من است.
روزت سراسر شادی و رضایت که ما مستحق بهترین و وارثان خدا بر زمینیم
غلط کرده هر کی هم فکر می‌کنه صاحب چیزی‌ست بر زمین . اگه کسی تونسته یه ذره ازش با خودش به جهانی دیگه ببره می‌تونیم باور کنیم مالک چیزی هستیم
ما فقط مدتی اعتبار استفاده از امکانات الهی را داریم. پس برای اون فرق نمی‌کنه، کی کجا نشسته. موضوع وجود این امکانات در ذره‌ای کوچک و پنهان هستی، به‌نام زمیندر اختیار من و تو قرار گرفته
من‌که خیلی موجود متمولی هستم . یه حیاط داره خونه‌ام از این‌جا تا هشت پلاک اون‌ور تر. از طبقه پنج جز دیدن سهمی نداریم. چه این هشت حیاط یکی باشه؟
چه با منگوله‌های سندی جدا شده باشه.
سهم من از همه‌اش لذت دیدن اون‌ها از این بالاست.

تازه یک آسمون دارم که روز روشن و شب تاریک می‌شه. پر از ستاره‌های نورانی. با یک ماه قشنگ
صدای خدا می دونه چندتا گنجیشک.

که داری قدرت محو صدای عبور ماشین‌های بهار می‌شه


اوه
یه اتوبان مدرس و صدر و بابایی دارم که هر موقع خسته‌ام بشه می‌رم با ماشینم صدای موزیک بالا و گازش رو می‌گیرم.
تازه اگه حال نکردم برگردم تهرون، راه بازم ارث پدر منه می‌رم تا امام‌زاده هاشم. نه؟ بریم تا آمل نود تا بیشتر نمونده
اگر بخوام همه دارایی‌هام را بنویسم همگی از کار و زندگی افتادیم
شنبه‌تان نیکو
دلتان سبز
راهتان وسیع
دشتهاتان
بسان سینه‌هاتان
فراخ
این هفته از اولش مال ماست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...