۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

شاکی‌ام، این من کیست؟



امروز دیگه قابل تحمل نیست
میرم جاده
نمی‌دونم کجا
نفس برای کشیدن نیست. دیشب تا صبح راه رفتم
به یاد همة کسانی که داشتم و به انواع مختلف رفتند و من را در اینک تنها گذاشتند
حتما این من بود که بد بود؟
مگر می‌شه همه آدم‌ها بد باشند و من یکی خوب؟
نه نمی‌شه
پس نتیجه اخلاقی اینه که هنوز نتونستم آدم بشم. با همه سعی‌ای که می‌کنم. باز نشد که بشه
دارم خفه می‌شم. از دیروز داروهام رو قطع کردم
با رفتن پریا تنها نقطة اتکایم به زندگی هم رفت
من هم باید بروم
ولی از نوعی که پس از رفتنم کسی مرا به‌خاطر نیاورد
شکر خدا که نه به شهرت رسیدیم که حیوان بشیم و نه به قدرت که موجودی مخوف
سعی کردم دل به‌دست‌ آرم و هر چه دادم از دست دادم
از خودم
خودم تنها
تنهای تنها
شاکی‌ام
فعلا برم یه خاکی به‌سر مجنونم بریزم تا ببینم این من کیست؟

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...