۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

شمایید اون پریا؟



از شدت نگرانی حالت تهوع پیدا کرده بودم. به بالکنی می‌رفتم، گرما فرارم میداد. حال ماده گربه‌ای با من بود که برای توله‌اش بی‌قراره
هم نگرانم و هم دلتنگ پریا. عصابم حسابی ریخته به‌هم و نمی‌تونم متمرکز باشم. اما خیلی از شما مرا بارها در این نقطه. نقطة بزرگ و معروف ضعفم دیدید. نقطه‌ای به‌اسم، پریا
این‌بار می‌خوام پا روی همه رحم و محبت و هر کوفت و دردی که در ذهن ما از اقسام مادری چپاندن رها کنم و منتظر و شاهد بایستم
همیشه او رفته. کمی سکوت کردم و به حکم مادری رفتم سراغش و برگشته
از آخرین مرتبه که این نازکشون برگذار شد ده روز نگذشت تا دوباره رفت قهر. خب اگه بناست هم به دولت باج زور داد و هم به بچه که دیگه باید رفت وردست ابوی گرام آرمید
خب راستش به یه‌جاهاییم هم بر خورده و هم فکر می‌کنم بعضی وقتا حمایت ما بی‌خود و بدتر کار خراب کن که هیچ، بچه خراب کن می‌شه
حالا یا خودش می‌فهمه کجا ایستاده و نعره های خودخواهی‌ش به کجا می‌رسه یا نه
از صبح افکار آزارم می‌ده و انرژی بالایی نداشتم. با این‌که باور دارم که، دیگه نمی‌تونم زیر بار باج ایام بیماری و سقوط و نبود پدر و هر درد با درمانی که این ایام گذشت را بدم
خسته برگشتم نگاه کردم
من خودم بیمارم. شش ماه پیش بود با مرگ رقصیدم. هنوز تلخی خاطر سی‌سی‌یو همراهمه و هیچ‌کس به این فکر نمی‌کنه که خودم چه نیازی به بهبودی دارم
نگاهم با کتاب روی میز گره خورد. حتما بغض آلود بر داشتم که صدام را شنید و چنین گفت:
آل عمران
به همين جهت، آنهابا نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالى كه هيچ ناراحتى به آنان نرسيد؛ و از رضاى خدا، پيروى كردند؛ و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است. (174)اين فقط شيطان است كه پيروان خود را مى‏ترساند. از آنها نترسيد! (175)

جز ذهن فریبکار که مداوم منو می‌ترسونه ابلیسی سراغ ندارم. خدایا به‌تو پناه می‌آرم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...