اینهمه غر زدم ولی یادم رفت به جمعه سلام بدم
به هم ولایتیهای اینور آبی و اونور آبی که تا جمعهشون دو روزی مونده
شکر در ازای همه حال ناخوشی هوا امروز خوبه
یعنی تا حالا که اینطور بوده
از دیروز حسابی باغبانی کردم
کلی به بالکنی حال دادم که امروز به خودم پز بدم که چنی خوبم! خودم گاهی از اینهمه خوبیم خجل میشم و دلم برای خودم میسوزه
ای روزگار اینه دیگه
تا دلت بخواد در عوض رازقیها گل داده
امین الدوله پر از غنچه و نسترن ها درحال جوانه دادن و دویدن به سمت آینده
ماهم اونموقعها همینفکر را میکردیم
همیشه پنداری فیل هوا کرده بودن و من عقب بودم
در نتیجه حواسم به همهجاهای دوری بود که من درش نبودم. شاید همینجا ها کالبد اختریم لق شده؟ خب آدم حسابی که بیخود و بیجهت به رویا نمیره
مگه رویایی داشته باشه
اونموقعها رویایم همه حسرت بزرگی بود
و در بزرگی نگاهم به پشت سر جا مانده
در آن دور دستها
در آن ورطة گنگ و همیشه پرناشدنی، تا امروز، من
خلاصه که به هر ضرب و زور صبح جمعه همگی بخیر
به زیبایی
به رضایت
به آرامش
ببخشید
دیگه ظهر همگی بخیر. منم برم نماز. تقبل الله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر