۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

کجاست مادر، دلم تنگ است


دلم گرفته
دلم عجیب و غریب گرفته است
دلم می‌خواد سر به خیابون یا بیابون بزنم
کار من از نداشتن یار و تنهایی و زندگی تهی گذشته
کار من از فریاد و واویلا گذشته
کار من به ناامیدی سرد و یاس آور رسیده
به ناامیدی از هر چه حساب رسیده
دلم تنگ است
دلم بسیار هم تنگ است
دلم برای آروزهام
برای سادگی ها
برای دخترم بس تنگ است
دلم تنگ است
هوای گریه دارم
اشک ناز و غمزة هر آه بسیار است
دلم تنگ است برای نا امیدی ها
سیاهی ها نمیکوبد
دلم تنگ است
جهان
بی‌رنگ
بی‌رنگ است

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...