پنج شنبه یعنی آزادی و با لباسهای گچی برگشتن به خونه بود
یعنی دیگه لزومی نداشت مراقب باشی با روپوش کثیف برنگردی خونه
میشد زنگ تفریح بیدغدغهی فردا در حیاط فریاد کشید و ......
چه جالب؟
از بچگی از یه فرداهایی میترسیدم تا حالا
در امروز پفک بود و فریاد در حیاط مدرسه و .... ولی از فکر فردا
و درس فردا و جوابگویی فردا و .... تکلیف شب برای فردا
امروزمون خراب میشد تا پنجشنبه
این روز مرز آزادی بود
هیچ فردایی برای پاسخگویی وجود نداشت
هیچ فردایی برای تکلیف و درس و تمرین نبود
هر چه بود فقط پنجشنبه بود و آزادی و شب تعطیلی که
عطر خانواده در یک اتاق جمع میشد
تکلیف ما با فرداها چیه؟
شاید اگر فردایی وجود نداشت در امروز بهتمام شاد بودیم
و امروز را با همه کیفیتش درک میکردیم
پس سلام به امروز که پنجشنبه است و قرار نیست فردا نه چشم کسی را دربیارم
و نه کسی چشم منو
سلام پنجشنبه روز خوش آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر