۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

چه سبک، بی‌ شما!!




اگر جای شما بودم، همین امروز که نه هم‌اکنون خودم را بازنشست می‌کردم
و اجازه می‌دادم، مردم بی‌هراس از حضور شما زندگی کنند
یه امروز رو قصد کردم به سکوت درون و صبج کله صحر زدم بیرون
باآرامش کارها انجام و برگشتم و از اون به بعد هم هنوز رو بال ابرام
نمی دونم در روز چه‌قدر از انرژی کیهانی‌م صرف فکر به شما
قضاوت و سبک و سنگین شما
ترس از نبودن شما
وحشت از بودن شما
خلاصه که بخوام بشمارم به تعداد ثانیه‌های عمرم از شما در هراس بودم
ازازل هم که عشق الهی و اینا تو کتم نرفت
و هنوز هم نمی‌فهمم چه‌طور می‌شه، بی‌تاچ و ماچ عاشق شما شد
چون عشقی که ما زمینی‌ها می‌شناسیم
انشعابات و انحرافات  هورمون ی بسیار داره
که با حساب ما تا شما راه نمی‌ده
خلاصه که چه‌قدر امروز مغزم سبک شده
بی‌داوری و هراس
  تنها در اینک حضور دارم
اینک هم فکر بر نمی داره
صرفا اینک، هست و بس 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...