۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

بد نیستم




در‌آغاز کلمه بود و 
کلمه خدا بود
و ما که از روح اوییم، از تاثیر کلمات و افکارمون غافلیم


معمولا زنگ تلفن  بسته‌ است
گوشی همراه جلف و لوس ناهمراه هم خاموش
چون 
با شوق به سمت گوشی می‌ری کار و زندگی‌ت را زمین می‌ذاری 
گوشی رو برمی‌داری، بعد از سلام می‌رسیم به احوال‌پرسی و بدون استثنا یک جواب بیشتر نمی‌گیرم
من پر از انرژی می‌پرسم: چه‌طوری؟ خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟
یه‌صدایی اون پشت که شاید منو با ممیزی دارایی اشتباه گرفته؛ خفه و خسته و بی‌حال پاسخ می‌ده، بد نیستم
  جهنم که نیستی بعد از هزار سال و هزار بار گفتن باز جوابم رو می‌ده، بد نیستم
خب بد نباشید، همه‌تون می‌تونید در این حزب بد نیستم سنگر بگیرید 
اما این بد نیستم یعنی چی؟
ما یا خوبیم، یا بد
بد نیستم یعنی = قانون اول جهان من، .... بد
الان نیستش، ولی منتظرم که برگرده
پس، فعلا بد نیستم و به انتظار نشستم که بیاد
خب ایی چه مُدی‌ست؟ 
مگر ما همیشه و هر لحظه پریشانیم؟ که همیشه‌ی خدا بد نیستم؟
بد نیستم یعنی، آهای بد کجایی که الان نیستی بیا که منتظرت نشستم
 باز هی بگید بد نیستم و منتظر خوشحالی باشید که در واژگان کسی حاضر نیست
و می‌خواهیم دنیا در خط سیر بچگی و نشاط پیش بره
خب نمی‌ره


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...