۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

تهرون قشنگ

نمردیم و تهران سفید پوش شد
فقط جان مادرت
ننه سرما دیگه از کسی تاوان بارش‌ت رو نخواه
برکت خدایی و آرام جان
شکر که دنیای ما هم سفید شد به این رخت، بخت
ننه سرما
راستی داستان ننه سرما چی بود؟
هر چی فکر می‌کنم، تو کتاب فارس
یادمه نقاشی‌های توپی داشت 
اما این که داستان‌ چی بود، به خدا یادم نیست
این ننه‌سرما رو هم بس‌که تکرار کردیم و هی گفتیم
ننه سرما رفت، ننه سرما اومد 
همی ومونده به‌یادم
ولی آسمون
دمت همین‌طور خنک و شهر ما روشن
کاش سیزده سالگی بود 
همین الان می‌رفتم توی حیاط و برفی که روی کاج‌های بلند شیراز و نقره‌ای  ‌نشسته بود
می‌تکوندم، 
سرم که می‌ریخت، خوشی‌مرگ می‌شدم که دارم با درخت گرام بازی می‌کنم
خب شرمنده که در زندگی کودکانه‌ی من اعتبار جک و جونور و گل و گیاه بیش از
موجودات دو پا بود
نمی دونم بچگی و گشادی تهرون قشنگ بود
یا برای بچه‌های حالا هم بچگی‌ها همین‌قدر امنو زیبا و دوست‌داشتنی بود



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...