۱۳۸۹ دی ۱۱, شنبه

دزد ، داروغه

 

بعضی تحمل تنهایی دارند 
بعضی ، نه
یعنی اون‌هایی هم که دارند
از پر قنداق نداشتن، کسب‌ش کردن
در تجارب و پشت سری که رفته و تمام شده اما تاثیراتش با ما می‌مونه
نوعی دل‌زدگی از عشق
و رسیدن به بی‌نتیجه‌ای این همه شور و وایلا
بعضی هم خیلی خیلی عذاب می کشن
اما اصل و فابریک ش این کاره نبودیم
یعنی برای این مدل نیامده بودیم و طرح ریزی نشدیم
همه عزیز دل مامان و لای پر قو افتادیم تو جامعه‌ی دو رو 
و سراسر خودخواهی 
و یادگرفتیم عشق ، خوابی، خیالی، فریبی بیش نیست

به‌جا مانده از نسل‌های کهن
که اون‌هام فقط در کتاب‌های نظامی خوندن و شورش را درآوردن
یعنی نه که عشق نباشه
برای یافتن‌ و رسیدن عمری به قاعده ي نوح  لازمه

دیدی در فروشگاه‌های اینترنتی، کتاب؟ نوشته این کتاب این و این و این و ...... ولی
شرمنده که درانبار موجود نیست؟
مثل اون



در آخر
خدایا هیچ ‌کس را تنها نگذار
حتا من که الان گرمم و حالی‌م نیست
که
این ساز
همان سازی‌ست که صداش بعده‌ها در می‌آد


دو نفر رفتن منزل داروغه دزدی
یکی نشست پای دیوار
یکی رفت بالا از دیوار
عسس رسید، پرسید: این‌جا چه می‌کنی؟
اونی که پای دیوار بود ، دستش رو الکی تکان داد و گفت: ساز می‌زنم
عسس پرسید.: این چه سازیه که صدا نداره؟
دزد پاسخ داد.: این همون سازی‌ست که صداش صبح در می‌آد


لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...