بعضی عصرها
کانون ادراکم میره یهجایی که اینجا نیست
یه جای توپ و بارانی و باحال
نه کوه و بیابون و طبیعت
یهجایی طبقه دومی که یه جایی از پنجرهاش، پیداست
یه عصر خنک و لطیف پراز رضایت از خودم و
راه آمده
شاید این پنجره منو تا اینجا آورده باشه
عصر امروز پر از رز صورتی
حسم رنگ صورتی و عطر رز داره
پس میشه رز صورتی
این همان صبح و عصر از بچگی تا حالاست
خوبه عطر رز هنوز یادم هست
و هنوز تازه و پرم از حس حیات
زندگی یعنی همین رضایت اکنون
وقت نماز و
شوق بین دو زمانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر