۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

کشف، شصت راست



اولین کشف زندگی‌ من، انگشت مبارک و گرام ، شصت دست راستم بود


 از  وقتی  شصت راست را کشف نمودیم، بی‌بی‌جهان هم بود
بی‌بی‌ مراقبم بود، خاطره سازم بود و خیلی چیزهای دیگه
بعد از بی‌بی  خداوندگار پدر را کشف کردم
دیگه همین‌طور پدر بود، شوهر بود، بعد متارکه، دوباره از سر نو مادر بود
و همیشه یکی یه جایی بود که مراقب ذهن ما باشه
و به اعداد بی‌و با جاش نمره بده و بگیره
مام همین‌طور اهلی شدم به نمره‌ی بیست گرفتن و قیم داشتن
البته که فابریک قیم پذیر بودم
چرا که پدر به وقت بلوغ رفت و ما موندیم قیم مبارک
حضرت خانم مادر
حالا بعد این همه صنم و یاسمن، شما فکر می‌کنی جایی برای آزادی و
بی‌خدا زیست در زندگی من‌یکی هست؟
با شما کار ندارم.  شمام دوست داشتی مال خودت رو یه نموره مرور کن
یعنی بخواهیم هم راه نمی ده
 یعنی می‌شه، این دنیا کمتر از چاردیواری کوچک ما باشه 
که بی صاحب و خداوندگار مونده ؟
درنتیجه همیشه سر ها به بالا، منتظر نشستیم، خدا از راه بیاد و معجزه کنه
 خوبیه سنی متمایل به جناب نوح به همین که، به خودت می‌گی: خوبه داستان رو به پایانه
  اگر خط عمرمون به اجداد اولیا انبیا می‌کشید
هیچ پیدا نیست تا آخر این جناب خدا مقیم کعبه و آسمان و معبد می‌ماند
یا نه؟



لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...