فکر کردی خدا همیشه ساکن اون بالاها بوده؟
خیر
خداوند مثل زمین که مادر است و خالق
ساکن اعماق زمین بوده
نه تنها خداوند که حتا جهان پس از مرگ هم در اعماق زمین بود
مردم بعد از میگ، به جهانهای زیرین میرفتند، نه بالا
یه عصری یه نمیدونم چی......... سرها را به جانب بالا برد و آسمانها و افقها را نشان انسان داد
گفت.: خدا اون بالاست
از اون به بعد سرها رفت رو به بالا
حالا اینکه خدایی که نزدیکتر از رگ گردن به ما، و نفخهفیه منالروحی و ...... اینا، همه رفته اون بالا هم یه حکایت
و این هم که این وجود کل، میشه خداوند هم حکایتی دیگر
زندگی من همیشه کشاکش بین دو سوی معروف آدمیت بوده و هر دو سویی به یک حد قدرتمند
اولی قدرتمند چون ذاتی است، تاریکی هم قدرتمند، که واحدهای عملی و عینی بوده
همیشه وسط این دو سو بودم
همیشه هم در تلاش برای بازگشت به سوی فطری که هنوز نفهمیدم کدام یکیست
سوی شب، یا سوی روشنایی؟
خلاصه که اییطور بریم هیچ نمیرسیم
هریک به تنهایی گرفتار سازهای مخالف " من " و اتفاق و معجزهای هم در کار نیست
نه تنها برای من، برای همه
خلاصه ، چه اون بالا باشی چه این پایین
روزگار سیاهیست و هیچ حالم خوب نیست و اصولا در اینک و اینجا هم، خیلی اطمینان ندارم که
آیا قلبا و عمیقا همیشه باورت داشتم و یا نه؟!
اسباب شرمندهگی، میدونم خودم خجالت
ایمان و باوری همچون شما، کش که نیست هی بیاد و بره
شاید میترسم باورت گم بشه و از حزن بیکسی درجا بمیرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر