۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه

توجیح جات



یک هفته‌است طبقه‌ی بالای این‌جا همسایه جدید اومده

درست هم زده وسط هدف
اخوی گرام کلی وعده داده بود که بچه کوچیک ندارن
خانمه معلمه و از صبح نیست و همین بس بود تا باور کنم بنا نیست کسی آرامش‌م رو نابود کنه
از روزی که اومدن همین‌طور منتظرم مرخصی خانمه تموم بشه
زیرا یک موتور هزار بهش بستن که این بی‌نوای از قرار وسواسی از خروس خون
با یک صندل پاشنه دار بر فرق من می‌کوبه تا 12 شب
دوباره رجعت کردیم به بچگی و نفرت از یک معلم
به اخوی گرام می‌گم:
مگه نگفتی خانمه معلمه. پس این چرا سر کار نمی‌ره؟ 
مرده شور آموزش و پرورشی که این معلمش یک هفته است توی خونه است
و می‌خنده
می‌دونه چه‌قدر سکوت و آرامش احتیاج دارم
ولی مگه می‌شه به مردم بگیم:
خانم من حال نمی‌کنم با این پاشنه‌های کفشت؟
یا حتا فکر کردم برم براش دمپایی بخرم و روبان‌زده بذارم پشت درشون
اما 
هیچ‌کاری نمی‌کنم، زیرا تابستون گذشته فهم کردم 
این‌که چه‌طور و کی بیدار بشم ، شده نقطه ضعف ذهن ذلیل مرده
تابستونی که فهمیدم باور کن باهاش نشستم و لنگ رو انداختم
ولی با همسایه‌ی تازه، این‌طور پیداست مقدار زیادی از مشکل حل شده
یا تا حد صدای صندل تنزل پیدا کرده
پس بهتره به‌جای گلایه، شاد باشم که از قرار تونستم باهاش کنار بیام که از پتک و تخریب
به تق و تق پاشته‌ی کفش کشیده
خدایا این توجیح رو از ما نگیر که سخت می‌شود این زندگی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...