۱۳۹۳ دی ۲۱, یکشنبه

تاج مادری





یکی از اون چیزها که معمولن موجب تنهایی‌ام بوده
یک خط نازکه به حد مو
زیر بار نرفتن
همیشه ما بودیم و دختران حوا هم بودند
دختران بزرگتر تند تند کارهایی می‌کردند و ما جا می‌موندیم
اون‌ها دیکته می‌گفتند و ما می‌نوشتیم
سر فصل این همه آموزش توسری خوری بود
یعنی از همون وقت که قدم رسید به طاقچه یه عروسک دادن دست‌مون  تا مشق مادری کنیم
چشم دوختیم به بزرگترها تا آموزش  رسم توسری  
بزرگترها قصه‌های بی‌حد داشتند 
وفاداری، سر به زیری، بدبختی، حقارت و سایر اقلامی که به‌نام همسری و مادری ثبت شد
اما 
من نازک‌نارنجی خانواده و سرور عالم
کسی وسطش رو یادم نداده بود 
که این لباس سپید همسری کلی شرایط داره
مام تندی رخت سپید به بر کردیم و شدیم یکی مثل اون‌ها
خب نباید از کسی کم می‌آوردم
وسط بازی هم که با گروه خونی‌م جور نبود، زدم زیر کاسه کوزه و بازی رو بهم ریختم
حالا من هستم بدون نشان و مدال مادری و ارشدهای نسل ما  هم‌چنان در حال حفظ تاج مادری
آقایان شوهر یک به یک تجدید فراش کردن و بانوان گرام یکی برفرق سر کوبند
یکی بر مادری
خب چی شد؟
ما که بیست و اندی محکوم به تنهایی شدیم
شماها موندین و توی سر زدین
حالا هم من تنهام هم شما تنها شدید
با این تفاوت که این زمان میانه را من برای خودم زیستم
شما برای تاج و مدالی که خوابی بیش نیست
بچه‌ها رفتن و مردها سوی دیگر و مادران به‌جا مانده به رسم بر سر زنی
کاری ندارم کجای کار کی غلط بوده یا صحیح
اما
کی به ما گفت تا چشم باز کردیم بریم به خواب همسری
از نوع بدبخت حقیر ورشکسته
من یکی هر چه کردم، برای دل خودم بوده. یعنی می‌شه آدم بچه‌هاش رو دوست نداشته باشه؟
هیچ‌کس و هرگز
ولی چی می‌شه که تهش می‌مونه یه عالم حرف دری وری
حیف از عمرم که فنا شد
حیف از آرزوهام
حیف از من که به‌پای شما سوختم و ساختم
فقط به‌خاطر شما
و ........................ پس سهم عشق در این سنت مادری چی بود؟
مگه می‌شه ما برای بچه‌ها خودمون رو هلاک کنیم به امید آینده‌ای که هیچ پیدا نیست باشه یا نه؟
بچه‌داری‌هاشونم می‌مونه به عاشقی‌های سرسری
پس سهم من چی؟ مال من چی؟ حق من چی؟ تو مال منی. و .......... جملات معروف
حالا من این‌ور خط و مادران مانده بی‌تاج هم آن‌سوی خط
کدام یکی خوشحال‌تریم؟
حتمن شماها که به امید پاسخ عمری همه کار کردید

یا

من
هیچ عقده‌ای ندارم
طلب ارث پدر از اولاد ندارم
به قدرش با بچه‌هام بودم هرگاه نخواستن نبودم و ..... چون هرگز بابت چیزی حاضر نیستم کاری برای کسی بکنم
من از صمیم قلب کنار بچه‌هام بودم چون نبودن رو بلد نبودم
مزد هم نخواستم . تاج هم به سرم نیست. اما تکلیفم با زندگی‌م روشنه
کسی قرار نیست مرا خوشبخت کنه، مگر خودم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...