این هوا هم شده ماجرا
باید برم خرید
حتمن حتمن هم باید برم زیرا سیگارم تموم شده
ولی آسمون ابری و حس سرما جراتم رو خشکونده
خب چه کنم؟
من سرماییام در حد مرگ
حتا فکر به سرما هم کافیست تا زندگیم رو فلج کنه
ولی از یه چی شادم
اینکه سیگار ندارم و تهش مجبور میشم برم خرید
گرنه باز حوالت به فردایی میشد که دو روز پیش شد
حالا تو فرض کن
منی که مدام این خیابونها و جادهها رو وجب میزدم
سی چی اینطور چسبیدم به خونه؟
زیرا هیچی تهش نبود
هی رفتیم هی اومدیم فقط ماشین داغون میشد
هی فرار و هی فرار و عاقبت سکون
البته اگر تا یک ربع آینده به این نتیجه نرسم که بهتره اصلن سیگار نکشم
خب این واقعن چه حسیست درمن؟
فقط بابت سرماست؟
کسی که با ماشین میره و میآد. واقعن مشکل سرما داره؟
یا چی؟
شاید از همهی خلق وحشتزده باشه؟
نه اسم تهش تنبلیست
چه خوبه این تنبلی که باعث و بانی نکشیدن سیگار بشه ، من که از 16 سالگی میکشیدم در11 شهریور 1368 برای همیشه انداختمش
پاسخحذفدروغ چرا همشهری؟
حذفسال هفتاد یکباره ترک کردم. بیهوس و تشویش
شاید انگیزهاش قوی بود
ولی به پایان ماه نرسیده 5 کیلو چاق شده بودم مام ترسیدیم و جلدی یه سیگار آتیش زدیم
سال 88 هم دکتر گفت بعد از سکته دیگه سیگار در زندگیت بیمعنیست
ولی هرچی گشتم معنی در اختیار تر از سیگار در زندگیم نبود
به هوس خودم روشن و خاموش میشه
الان هم خیلی نمیکشم
ولی هنوز سیگاری هستم