۱۳۹۳ دی ۲۳, سه‌شنبه

این اسباب تق و لق




دلم یکی از این‌ها می‌خواد
فقط یک‌بار کودک‌وار، بی شان و مقام، آزاد و رها برسم اون بالای بالا
باورت می‌شه همه‌ی کودکی من در حسرت تجربه‌ی یکی از این‌ها گذشت
خانم والده نه در شانم می‌دید و نه جرات پدر داشت
کافی بود به ناگاه سر برسه و من بالای یکی از این‌ها بودم 
لابد بانو والده سه تلاقه می‌شد؟
هنوز از خودم می‌‌پرسم:
ممکنه سوار می‌شدی و خودت می‌ترسیدی از این اسباب تق و لق؟
 نه حتمن امن بود
حتمن شیرین
به قدر لذت‌های بزرگ دنیا
چون همه بچه‌ها سوار می‌شدن جز من
بعد می‌گم: نکنه جدا سری من و والده بانو از همین‌جا بود؟
جایی همین نزدیکی‌ها که ولد والد رو دشمن می‌بینه
و هم‌چنان دلم یکی از این‌ها می‌خواد
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...