۱۳۹۳ دی ۲۱, یکشنبه

صبوری



کی از ازل خوب بد زشت رو برای جوامع بشری تعریف کرده؟
ما موجودات دردمندی شدیم زیرا
تمام مفاهیم به اشتباه تعریف شده و ما چه خودکشونی کردیم عمری که،
دیکته‌ی غلط بنویسیم و نمره‌ی بیست بگیریم
از جمله
همه‌ی عمر فیس دادم که: 
 دل کوچیکم. 
خب آخه دلم انقدر کوچیکه که تحمل نداشت نه ماه صبر کنه و بعد به دنیا بیاد
که این هم البته از دل بزرگ حضرت پدر برخاسته بود
که آب در دل‌مان جم نمی‌خورد که اراده همیشه اختیار بود و حرف بچه
حکم و قانون
ما هی خواستیم و به ایکی ثانیه اجابت شد
و پدر هیچ‌گاه نیاندیشیده بود که جاودانه نیست و ما می‌مونیم و واویلای فردا
یعنی ماجراهای من و زندگی‌م از جایی آغاز شده بود که کسی صبر را برایم تعریف نکرد
و این صبر از اقلام حیاتی زیست بشری بود که هزار سال یاد نگرفته بودم
و واویلا به نسل‌های بعدی که از دم همه در خدمت اولاد و فرزند سالاران شدن
این هیچ ربطی به جیب مبارک هیچ والدی نداره
مستقیم به خرد برمی‌گرده که بابام جان شما داری، زیاد هم داری و ... اینا
اما این بدبخت قراره در آینده به خواست‌های ناشدنی مواجه بشه
و چیزی که در این جهان بیش از همه مورد نیازه صبوری‌ست
و این‌طوری شد که خودکشی باب رسومات بشری شد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...