۱۳۹۳ دی ۲۳, سه‌شنبه

چه حسی‌ست؟



همین‌طور نگاهش می‌کنم
تک به تک ریزه کاری‌ها و کلک‌هاش
سوژه‌های مد نظرش
انتخاب‌هاش
چه چیز در منی که هیچ مشکلی ندارم و دیشب هم سر خیر به بالین سپاردم
و ..... چی می‌تونه کنترل حال من رو از من بگیره؟
این اسمش چه حسی‌ست که در اکنون هست؟
خشم؟
اندوه؟
ناامیدی؟
ویز ویز زیادی یخچال؟
موریونه زده به مغزم؟
چیه این‌که من خودم نیستم در حالا؟
ما خودمون رو نمی‌شناسیم. 
وقایعی به این سادگی می‌تونه عاجزمون کنه
و هزار درد و ابتلا
بعد چه‌طور گیر می‌دیم به خدا و می‌خواهیم فهم کنیم 
چی بوده و چی شده تا حالا؟

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...