۱۳۸۵ اسفند ۸, سه‌شنبه

عشق جهانی



هرجا می‌رسی صحبت از اینه، مردم بدبختن، مردم مظلومند. زیر خط فقر مبنای معرفی است و تو دلت می‌خواد بشینی برای این جامعه ء گرام گریه کنی
اما، من یه کسانی رو در خیابون می‌بینم.

 کم هم نیستند.
 باید شک کنم این‌ها حقیقت داره یا در توهم منه؟
اینها می‌خندن.

 از ته دل هم می‌خندن.
حتی اگر گریه می‌کنند برای اینکه می‌خواهند به یه زوری بفهمونن که هستند
اینها از حالا میدان هفت تیر را برای خرید رخت عید بند آورند
. وای محشره! 
من این جامعه رو دوست دارم. این‌رو هم می‌بینم
این مردم ولنتاین یاد گرفتن و به کلاس‌های طراحی ذهن می‌روند. این مردم زنده‌اند. 

هستن
جماعت انسانی عادت کرده یک بند غر بزنه بگه اوضاع خراب‌تر از اونی که تو فهمیدی.

 این افکار مصموم هدیه‌ای به جامعه بشری نمی‌ده. بشریت نیاز به عشق داره
اون رو می‌شناسه و نفس می‌کشه

۱ نظر:

  1. بازدلم تنگ شد که.....حتی تو افتاب اینجا برای یه متر برف اردبیل....!!!!
    و برای زنده بودن اونا و عشقی که میگی....

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...