۱۳۸۵ بهمن ۱۲, پنجشنبه

ای دنیا




از صبح که چشم باز می‌کنم باید درگیر این باشم که، بالاخره خداد سال پیش حوا زن دوم آدم بود یا نه؟
یعنی ذات منفی و شیطانی در بشر، نتیجه آمیزش آدم با لیلیت بوده؟ با این حساب، امیدی هم به فردا هست؟
زمین درد می‌کشه. حال آزاده خرابه. کلی دوست و رفیق دارم که قاطی کردن. پرداخت کدامین مکافات باماست؟
جزای زندگی های پیشین؟ بازگشت منفی های محصول امروز؟ گناه حوا؟ یا پشت پایی که در کودکی برای نازی گرفتم؟ شایدهم برای دزدانه خوردن رب انار، در خرپشتهء خانه؟
گناه‌کار فقط اوست و گر چنین باشد. گناهی در میان نیست که همه اراده و قصد خالق بوده. چطورفردا بتواند، از من بپرسد،چرا؟ ولی هستی آینهء عظیمی است که در اکنون مرا نشان خودم می‌دهد. این همان داغ جهنم است
اگر از روح او باشم، پس هر حرکت من از اراده او جدا نیست
اگر من باشندهء اراده او هستم. که بی خواست او حرکتی ممکن نبوده

من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...