
دچار کمای بعد از واقعه شدم.
چهار سال ممتد فقط نوشتن و حالا خالی بودن دستهایم که نه ذوق رنگ باخود دارد و نه شوق سنگ
کلمات در وادی حیرت تهیای من سرگردان و دلم منجمد شده.
کاغذ سفید آزار دهنده و نور سنگین
دلم میخواد بخوابم.
گویی عمری بیخوابی دارم.
وای که اگر همین روزها این والاحضرت عشق سرو کلهاش پیدا نشه.
چاه ذوقم خشک خواهد شد.
روح گل کنار پنجرهای است که تنها با عشق سیراب میشه
اگر نگیریم، چطور برای دادن داشته باشیم؟
عشق، عشق میآفریند
عشق زندگی باخود دارد
چهار سال ممتد فقط نوشتن و حالا خالی بودن دستهایم که نه ذوق رنگ باخود دارد و نه شوق سنگ
کلمات در وادی حیرت تهیای من سرگردان و دلم منجمد شده.
کاغذ سفید آزار دهنده و نور سنگین
دلم میخواد بخوابم.
گویی عمری بیخوابی دارم.
وای که اگر همین روزها این والاحضرت عشق سرو کلهاش پیدا نشه.
چاه ذوقم خشک خواهد شد.
روح گل کنار پنجرهای است که تنها با عشق سیراب میشه
اگر نگیریم، چطور برای دادن داشته باشیم؟
عشق، عشق میآفریند
عشق زندگی باخود دارد