گاهی کارهایی ازم سرمیزنه که خودم میمونم حیرون که، اه! یعنی من توان انجام اینکار رو هم داشتم؟ بعد دلم شور میافته که وای زمان داره زود میگذره و من هنوز خودم را نمیشناسم. در حالیکه اسیر رویاهای دیگرون هستم چطور میتونم دنیا یا خدا را بشناسم یا بفهمم وقتیکه خودم در دسترس ترین و دورترینم
منم نگرانم.....اما نیدونم چرا؟!!!!
پاسخحذف