۱۳۸۵ اسفند ۷, دوشنبه

این من




گاهی کارهایی ازم سرمی‌زنه که خودم می‌مونم حیرون که، اه!
 یعنی من توان انجام این‌کار رو هم داشتم؟
بعد دلم شور می‌افته که وای زمان داره زود می‌گذره و من

 هنوز خودم را نمی‌شناسم.
 در حالی‌که اسیر رویاهای دیگرون هستم
چطور می‌تونم دنیا یا خدا را بشناسم یا

 بفهمم وقتی‌که خودم در دسترس ترین و دورترینم

۱ نظر:

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...