کاش صدسال پیش بود و خانهای کاهگلی داشتیم. که با نم باران که بر پیکرش مینشست،
روحم تازه میشد و به حیاط دلم طراوت ذوق میپاشید.
میشد بعد از ظهر روی سکوهای کنار در نشست و عبور زندگی را از پس رفت و آمدها دیدید
با رعنا دختر بانو زینت
همسایهء دست راستی از بنداندازون دختز مش حیدر گفت و با نقل جسارت احمد که راه را بر دختر شیخ محل بسته به رویا شد
به روضههای هفتگی رفت و حاج خانمها را دست انداخت و خندید. همین برای من زندگی به همین سادگی است.
فرای نام و ریخت و کلاس. تنها حس حیاتی همچنان کودکانه است
عاشق یک روز سفر به این گذشته ام!!!!
پاسخحذفsalam banoo jan
پاسخحذفbe gofte khoda biyamorz hoosin Panahi, ke goft,
mikham bar gardam be bachegim
ama nemshe
ey kash mishood hame be hamin sadegi zendehgi konan,kash