۱۳۸۵ بهمن ۱۸, چهارشنبه

فقط صد سال



کاش صدسال پیش بود و خانه‌ای کاه‌گلی داشتیم. که با نم باران که بر پیکرش می‌نشست،

 روحم تازه می‌شد و به حیاط دلم طراوت ذوق می‌پاشید.
 می‌شد بعد از ظهر روی سکوهای کنار در نشست و عبور زندگی را از پس رفت و آمدها دیدید
با رعنا دختر بانو زینت

 همسایهء دست راستی از بنداندازون دختز مش حیدر گفت و با نقل جسارت احمد که راه را بر دختر شیخ محل بسته به رویا شد
به روضه‌های هفتگی رفت و حاج خانم‌ها را دست انداخت و خندید. همین برای من زندگی به همین سادگی است.

فرای نام و ریخت و کلاس. تنها حس حیاتی همچنان کودکانه است

۲ نظر:

  1. عاشق یک روز سفر به این گذشته ام!!!!

    پاسخحذف
  2. salam banoo jan

    be gofte khoda biyamorz hoosin Panahi, ke goft,
    mikham bar gardam be bachegim
    ama nemshe

    ey kash mishood hame be hamin sadegi zendehgi konan,kash

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...