روز خسته کننده و بدو بدویی بود.
با این هوای برفی. منهم که طبق معمول با دیدن برف از حال رفتم
خیابان شریعتی دو راهی قلهک، ساعت سه و سی دقیقه بعد از ظهر برفی. تهران کمی بوی عید گرفته.
عاشق ماه اسفندم.
نه بهاره و نه میتونی بگی نیست
شلوغی خیابونها و چراغهای روشن مغازهها تو رو وارد جهان کودکی میکنه و بوی عید از تمام سلولهات عبور میکنه و آدم یه جورایش میشه که میفهمه هنوز زنده است
چراغها هم میدانند عیداست.
تمیز و براق تر شدن.
صورت همه خندان و یه جورایی صبور تر شاید؟
با این هوای برفی. منهم که طبق معمول با دیدن برف از حال رفتم
خیابان شریعتی دو راهی قلهک، ساعت سه و سی دقیقه بعد از ظهر برفی. تهران کمی بوی عید گرفته.
عاشق ماه اسفندم.
نه بهاره و نه میتونی بگی نیست
شلوغی خیابونها و چراغهای روشن مغازهها تو رو وارد جهان کودکی میکنه و بوی عید از تمام سلولهات عبور میکنه و آدم یه جورایش میشه که میفهمه هنوز زنده است
چراغها هم میدانند عیداست.
تمیز و براق تر شدن.
صورت همه خندان و یه جورایی صبور تر شاید؟
منم میخوام......
پاسخحذف