۱۳۸۵ بهمن ۱۲, پنجشنبه

حباب


دچار کمای بعد از واقعه شدم.
چهار سال ممتد فقط نوشتن و حالا خالی بودن دست‌هایم که نه ذوق رنگ باخود دارد و نه شوق سنگ
کلمات در وادی حیرت تهیای من سرگردان و دلم منجمد شده.
کاغذ سفید آزار دهنده و نور سنگین
دلم می‌خواد بخوابم.

گویی عمری بی‌خوابی دارم.
وای که اگر همین روزها این والاحضرت عشق سرو کله‌اش پیدا نشه.
چاه ذوقم خشک خواهد شد.
روح گل کنار پنجره‌ای است که تنها با عشق سیراب می‌شه
اگر نگیریم، چطور برای دادن داشته باشیم؟
عشق، عشق می‌آفریند
عشق زندگی باخود دارد

۲ نظر:

  1. میبینی؟؟؟
    فصل گمشدن ذوق شده از قرار...
    و مثل همیشه یه نوشته های تو فصل انتظار عشق...
    خودت میگی خواستن تونستنه...
    میخواهیش؟؟؟ فکر کنم باید بری دنبالش...
    تا حالا همش ازت شنیدم نشستی پشت پنجره منتظر سایه...
    اما نیومد...تو چرا نرفتی سا یه یه پشت شیشه یه یه متظر بشی؟؟؟؟
    خاله خنثی بودنت خطرناک به نظر میاد....و بد تر از همه به قول اون مسافر میتونی سرایتش هم بدی...
    به خصوص به من که مرید بازیگوش اما به هر حال حرف گوش کن تو هستم....


    مواضب خاله یه بی باطری یه من باش....

    پاسخحذف
  2. cheh begooyam kimia goli mizayad dar tanhaei chera keh madar asto madari tajrobeh kardeh ast ou razeh zeyesh midanado man ... inrooza delam farzand mikhad digeh eshgh nemikham eshgheh pedaro farzandi doost daram , pir shodam bi ankeh sefid moo shodeh basham delam mikhad yeh dokhtar dashteh basham yeh pesar faghat barayeh inkeh shahedeh roshd basham va mobarezeh ama digeh na tavaneh roshd daram na mobarezeh kash mishod dar tanhaei goli bezayam ... delam baratoon tang shodeh ...

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...