وقتی میگم، جاودانه نیستیم و قدر هر لحظه را بدونیم
که هیچ پیدا نیست، فردا کجاییم؛ اخم دوستان میکشه به هم و اه
باز حرف مرگ رو زدی
صبح بیدار شده و طبق معمول روزه و ساعت 11 پیش از ظهر به قصد خرید اسباب افطار میره بیرون
حالا چی میشه که ماشین روشن بوده و یهو هوس میکنه از عقب بیاد و یه نیمچرخی هم بزنه
و صاف این بندهی خودا رو چنان بچسبونه به درخت که به رسیدن هیچ کمکی راه نمیده
بالاخره ماشین آتش نشانی میآد و ماشین پیچیده و له شده رو میکشه کنار
تا همهی امید فرداها را پیش چشم بچهها و شوهرش دربیاره
با یک جواز فوت
همه چیز تموم شد
امروز ، روز سنگینی بود و تو خونه پرسه میزدم
کی می دونست یه جای دیگه خونهی فامیل چه خبره؟
جان مادر و پدر و جد و آبادتون جمعیا زندگی روباور کنید
و جرات کنید باور داشته باشیم
جاودانه نیستیم
و باید هر لحظه زندگی کرد که وقتی قراره بیاد همینطوری به سبک فیلم ترسناک میآد
انگار یکی نشسته پشت ماشین و اومده محکم خانم را کوبیده به درخت توی حیاط خونه
فکر کن!
ماشین گذاشته دنبال رانندهاش
همهجور تصادف به ذهن آدم میآد، جز تصادف با ماشین، خودش
دیگه فکر نکنی جاودانیم و
همه چیز رو بندازیم پشت گوش فردا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر