۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

خواهر ... جون خواهر


خواهر

جون خواهر
این جوون رعنا که زیر درخت خوابیده می‌شناسی؟
آره خواهر، او عاشق گل‌رخ دختر حاکم شهر ....
اینا رو یادت می‌آد؟
از بچگی یه چیزایی به گوش‌مون خوندن که از اصل چپه زندگی کنیم
دبستانی بودم هنوز که این قصه‌ها وارد ذهنم شد
مدتی هم کاری نداشتم جز خوابیدن زیر درخت‌های مختلف خونه
بلکه یه جفت کبوتر سپید بیان و اون بالا روی یکی از شاخه‌ها بشینند و از اسرار مگوی زندگی بگن
و منم اون زیر یواشکی بشنوم
چه بسا حتی منتظر بودم بشنوم، خواهر؛ جون خواهر
این دختر بیچاره رو می‌بینی که این زیر خوابیده؟
قراره یه روز عروس شاه بشه یا نمی دونم شق‌القمر کنه
ها پس چی؟ مگه ما نمی تونیم شق‌القمر کنیم یا عروس شاه بشیم؟
مگه رو پیشونی سیندرلا نوشته بود که شد؟
یعنی از بچگی منتظر بودم یکی بیرون از خودم، خبر از من بیاره
وای چه آش‌شله‌قلمکاری بود زندگی من
حالا که به عصر خود شناسی رسیدیم و با هزار جون کندن به سکوت درون بازگشتیم
و امید از غیر‌های بیرونی کشیدیم و به خود دادیم
جز سکوت هیچ چیز نمی‌شنوم
سکوت
و سکوت و سکوت
کاش از بچگی تو گوش‌مون خوانده بودند
اونی که اون‌جا نشسته و به هیچ چیز فکر نمی‌کنه می‌بینی؟
اون یک آدم واقعی‌ست که دنبال خدا می‌گرده
بلکه الان به یه چیزایی رسیده بودیم
باور کن با این همه بلغورجاتی که از انواع کتاب رفته توی سرمون
کی می‌تونه وسط این همه منطق و علم و دانش خدایی ببینه؟
ببینی هم نفی می‌کنه و می‌گه، این‌ها خیلات


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...