۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

عطر، آقاشاه عبدالعظیم


یادش بخیر بچگی
یه حضرت آقا بود که مثل جایزه‌ی شانسی عمل می‌کرد
البته، قربون جدشون برم
اما در کمال شرمندگی نه از باب ایشان
رشوه های بی‌بی‌جهان که از جنس خودش بود
معطر و لبریز از رنگ و نور
وقتی آمار دختر خوب بودنم می‌زد بالا، از یک‌ماه پیش‌تر وعده می‌شدیم
به، زیارت آقا
می‌رفتیم پابوس آقاشاه عبدالعظیم
که از همین ذوق و تقرب، اولین غلط زبان بیگانه هم شد
کینگ عبدال گریت
اصل خوبی‌ش به همین بود که ما با شوق سر انگشت می‌شمردیم
برای 
پابوسی، آقا
اول یه زیارت می‌رفتیم 
و
باقی،  بازارچه و دود کباب و ریحان و اسفند، 
عطر سید جواد و گلاب، قمصر
تسبیح و النگو پلنگو
و 
تو گردنی‌های نقره‌ی الله
مهروجانماز، 
رمال و دعا نویس
مجموعه‌ای کامل و بی‌نظیر برای ترسیم
رنگ و نور و حالت
به‌خاطر این همه شیرینی، شاه‌عبدالعظیم هنوز در دلم، 
همان حضرت آقاست
گو این‌که،  نه ما می‌ریم و نه 
اون بازارچه لطافت و زیبایی همراه با تقدس
دل‌های نیازمند زائران آقا را داره
نه دیگه آقا ما رو طلبیده
جا داره از بی‌بی‌جهان نازنینم
برای خاطرات خوب، حضرت آفا عبدالعظیم که گاهی از سر لطف
ما رو می‌طلبید 
تمام قد سپاس‌گزار باشم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...